خلاصه ماشینی:
"آن روزی هم که قدسی جون جیغ و دادکرد من داشتم با فندقی بازی میکردم.
آن روزی هم که قدسی جون جیغ و دادکرد من داشتم با فندقی بازی میکردم.
زری زیر درخت بلنده یه چاله کندمنم عنکبوت را گذاشتم و روش خاک ریختم.
زری زیر درخت بلنده یه چاله کندمنم عنکبوت را گذاشتم و روش خاک ریختم.
بخار است البته که از کتری روی بخاری بلند میشود.
بخار است البته که از کتری روی بخاری بلند میشود.
یک روز صبح که مریض بودم و کتری روی بخاری غلغل میکرد به دراتاق مادرم رفتم و دیدم او روی زمین نشسته و دارد جوراب میپوشد،همان جورابهای نایلون بیرنگ اسرارآمیز و سرگرمکننده را.
یک روز صبح که مریض بودم و کتری روی بخاری غلغل میکرد به دراتاق مادرم رفتم و دیدم او روی زمین نشسته و دارد جوراب میپوشد،همان جورابهای نایلون بیرنگ اسرارآمیز و سرگرمکننده را."