خلاصه ماشینی:
"وقتی شازده کوچولو به زمین رسید،از این که هیچ کسی را ندید،تعجب کرد.
» پیام روز جهانی کتاب کودک در سال 2012،با قصه آغاز شد: «روزی،روزگاری،همهی زمینیها قصهای گفتند.
»(فرانسیسکو اینوخوسا از مکزیک) کسی چه میداند؛شاید در گوش مادرمان حوا هم،کسی قصهای از سیب سرخ خوانده بود که وسوسۀ این رؤیا آدم را تا بهامروز زمینگیر کرد.
همهی قصهی ما این است که نه سیب و نه بهشت،قصه نیستند و نه هیچ قصهی دیگری هم!
قصه پارهای از حقیقت است،پارهای از خیال،پارهای از آرزو،پارهای از دیروز،امروز و فردا و هر قصهگویی نیک میداند که قصه،توان این را دارد که پرتاب کند"آدم"را به باغ سیب و بازگرداند به بهشت،حقیقتی به نام واقعیت!
با قصه است که رؤیاها و آرزوها به پرواز درمیآیندو ریشههای فرهنگها و سنتهای نیاکان،محکمتر میشوند.
اما هر یک از این حکایتها که قصه میشوند،دیگر متعلق به سرزمیندلها هستند.
چه زیباست که روایت قصه در این سرزمین،همچنان جاریست."