چکیده:
الحمد والشکر لله رب العالمین والصلوة والسلام علی خیر خلقه ابیالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین الهداة المهدیین. خدا را شاکرم که توفیق یافتم در محضر شما خوبان حضور یابم. مهم ترین مسئلهای که در هر نظام سیاسی مطرح است، مسئله منشأ مشروعیت است. هر نظامی چه شرقی یا غربی با هر جهان بینی و ایدئولوژی با این مسئله مهم روبروست که منشأ مشروعیت حاکمیت چیست؟ مسئله مشروعیت به دو سؤال اساسی پاسخ میدهد: سؤال اول این است که چه کسی و با چه اختیاری دارای حق حاکمیت است؟ و سؤال دوم اینکه مردم مجاز یا موظف به تبعیت از چه حکومتی هستند؟ این سؤالها در برابر هر نظامی است و باید به آن جواب بدهد. این موضوع شامل قانون و مقررات هم میشود. در واقع، مشروعیت با این توصیف دارای دو شاخة اساسی است که یک شاخه آن ناظر به حاکمیت است؛ یعنی چه حاکمی برای ادارة مردم مجاز است. این مطلب در مورد قانون هم قابل تسری است یعنی چه قانونی صلاحیت دارد روابط جامعه را تنظیم کند. در یک تعریف جامع، هر فرد دارای چهار نوع رابطه است: 1. رابطه با خود: حیات یک انسان الزاماتی را میطلبد و در واقع فرد با خودش یک سری روابطی دارد. 2. رابطة با جامعه: شامل رابطة فرد با خانواده، حکومت، آحاد جامعه، همکیشان و غیر همکیشان میشود. 3. رابطة با طبیعت 4. رابطة با خدا. چه قانونی حق یا صلاحیت دارد که این چهار رابطه را تنظیم کند؟ به طور کلی در این خصوص نظریات متفاوتی وجود دارد. در بین انبوه تئوریها و نظریههای گاه متضاد، دو نظریه از اهمیت بیشتری برخوردارند و مورد عمل نیز واقع شده اند. نظریة اول در قالب قرارداد اجتماعی است که بنیانگذار آن توماس هابز، ژان ژاک روسو و جانلاک هستند. اینها در قالب قرارداد اجتماعی، منشأ مشروعیت را مردم میدانند.آنان میگویند از آنجا که انسانها به دنبال کسب منافعند و در نتیجة آن، تضاد، هرج و مرج و درگیری گریبانگیرشان میشود، به ارادة خودشان بخشی از اختیاراتشان را به دیگران واگذار میکنند و میگویند شما حق حکومت بر ما دارید و میتوانید روابط ما را تنظیم کنید. بنابر این، منظور از قرارداد اجتماعی این است که مردم بخشی از اختیاراتشان را به شخص حاکم واگذار میکنند و میگویند تو بر ما حکومت کن. وقتی خودشان حق ولایت را به حاکم میدهند طبیعی است که به حسب وظیفه از حاکم تبعیت کنند. در مورد قانون هم همینطور است. مردم به صد یا دویست نفر رأی میدهند و قانون توسط آنان وضع میشود. یعنی خود مردم میگویند که شما برای ما قانون وضع کنید تا زندگیمان در امنیت، نظم و آرامش بیشتری باشد. وقتی قانون را خودشان طلب میکنند موظفند از قانون هم تبعیت کرده و آن را اجرا نمایند. فلسفة قرارداد اجتماعی همین است و در ضمن چون اجتماع همه مردم امکانپذیر نیست برای حل مسئله به قاعده نصف به علاوة یک رو آورده اند. اما سؤال این است که آیا این مطلوبیت و مقبولیت راه درستی است؟ و آیا قانونی را که بشر وضع میکند و رهبری را که انتخاب میکند مطلوبیت دارد؟ در پاسخ باید گفت، قانونی مطلوب است که دو خصوصیت عمده داشته باشد. 1. مصون از خطا و اشتباه باشد 2. فرازمانی و فرا مکانی باشد یعنی مبدأ و مقصد انسان را پوشش دهد. اگر انسان یک موجود ابدی است، قانونی به درد او میخورد که بتواند این ابدیت را پوشش دهد. در مورد رهبری هم اگر این دو شرط وجود داشته باشد بهترین حالت است؛ یعنی رهبری بتواند در شرایط لازم به قانون فرازمانی و فرامکانی دست پیدا کند؛ یعنی صفحه کلیدی در برابر او باشد که بتواند با اشاره به آن به منبعی دست یابد که آن قانون فرازمانی را بتواند برای بشر بیان کند. این دو شرط، شروط الزامی است. «انا نرغب الیک فی دولة کریمة» این دولت کریمه، همان دولتی است که این خصوصیات را دارا ست. آیا با رأی پنجاه درصد به اضافه یک میتوان به این قانون و به این رهبر رسید؟ در پاسخ باید گفت: بشر اسیر جهل، نفس و غفلت است و علمش نیز ناقص و محدود است. تجربه هم نشان داده از صندوق رأی آقای سارکوزی، برلوسکنی، نتانیاهو یا آقای بوش یا آقای اوباما درمیآید . حاصل قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو این است که بشر به بن بست رسیده است. بحران مدیریت و بحران هویت و معنویت دارد. این ناشی از بنبست بودن و اشتباه بودن این راه است. نظریه دوم برای دستیابی به منشأ مشروعیت یا دستیابی به قانون و مدیریت مطلوب این است که در خانه خدا را بزنیم، یعنی در خانة خالق انسان. خداوند این انسان را آفریده و برایش طرحی آماده کرده است. در روایات و در اصول کافی آمده که اگر دو نفر روی زمین باشند یکی از آنها حتما پیشوا و امام و حجت خداست. و نیز در روایت آمده است آخرین نفری که از روی زمین به عالم آخرت منتقل میشود حجت خدا و پیشواست. خداوند برای بشر سامانهای را طراحی کرده که در برگیرندة این خصوصیات است. اسم این سامانه «بعثت» است. بعثت دو رکن اساسی دارد : قانون برتر و مدیریت برتر. انبیا مدیران برتر و شرایع آسمانی مقررات و احکام برتر برای ادارة بشرند. قرآن به عنوان کتاب قانون پیامبر اعظم مصونیت ذاتی دارد. ائمه معصومین نیز رهبران برترند و مصونیت ذاتی دارند. ولی فقیه نیز در عصر غیبت مصونیت حداکثری دارد. بنابر این، این نسخهای که خداوند منان برای تکامل بشر داده است نسخه درمان کننده است که توسط انبیا ارائه شده و با بعثت پیامبر اعظم به کمال رسیده است. استکمالش هم با حاکمیت ائمه معصومین بوده تا آنان بتوانند بستر لازم را برای تحقق بخشیدن به همة ارزشهای الهی آماده کنند. آنچه مهم است اینکه ما باید نسبت به این نسخه الهی متعبد باشیم و اگر ما درمان و سعادت و بهشت جاویدان میخواهیم باید این نسخه را عملیاتی کنیم. برای درمان، اول نیاز به پزشک متخصص است. دوم، بر اساس تجویز پزشک متخصص، دارو دریافت شود و سوم، عمل به نسخه مهم است. این سه مرحله الزامی است و بدون اینها نمی شود به درمان واقعی دست یافت. سپاه یک نهاد مقدس است و هویت آن به خدامداری و خدامحوری اش بستگی دارد و سرسپردگیاش نیز به خداست. امیرمؤمنان به فرزندش محمد حنفیه میفرماید: جمجمهات را به خدا عاریه بده. انسان نباید جمجمهاش را در اختیار هر کسی قرار دهد. (من اصغی الی ناطق فقد عبده) حرف هر کسی را نباید گوش کرد. او باید مورد اعتماد و قابل اطمینان باشد. همینطور که تغذیه انسان باید سالم باشد تا بدنش سالم بماند تغذیه فکری او هم باید سالم باشد و از جای استانداردی گرفته شود. حضرت آقا به بنده فرمودند یکی از چیزهایی که از نمایندگی طلب می کنم بحث معنویت است. ایشان فرمودند: تا مغز استخوان هر پاسدار باید معنویت نفوذ کند و هر کسی در سپاه میآید وقتی به ظواهر آن نگاه میکند، باید تفاوت اینجا را با جاهای دیگر بفهمد. مثلا اول ظهر باید 75 الی 80 درصد پاسداران در نماز جماعت شرکت کنند و اگر کمتر شد باید علت بررسی شود. بحث نظم و انضباط، حضور و غیاب، لباس و برخورد و امثال اینها، حاصلش معنویت است. معنویت فقط این نیست که انسان تسبیح بردارد و ذکر بگوید. (لا تنظروا الی طول رکوع الرجل وسجوده) ملاک ارزشها، طولانی کردن رکوع و سجود نیست. (ولکن انظروا الی صدق حدیثه واداء امانته) باید ببینیم که امانتداری، صداقت، وقتگذاری، معیشت حلال، و اینقدر برای جایگاه سر و کله نزدن چگونه است. من واقعا متأسفم این چه بلایی است که بر سپاه وارد شده است که نامه مینویسند شما را به خدا یک جایگاه 18 به ما بدهید. بنده یک اشتباه کردم در زمانی که حفاظت اطلاعات بودم، به محضر آقا رفتم و گفتم آقا ما جایگاهمان از فرماندهی پایینتر است و نمیتوانیم برخورد کنیم. آقا نهیب زدند و فرمودند: مگر بناست جایگاه برای شما کار کند؟ حفاظت اطلاعات اگر اقتدار داشته باشد همان اقتدارش کار میکند. مگر جایگاه برای شما کار میکند؟ سپاه گرفتار مصیبتهایی شده و نمیدانیم چطور میشود آن زنجیرها را از پای روحانیون و پاسداران باز کرد. ما با دست خودمان، خودمان را گرفتار کرده¬ایم و این واقعا برای سپاه آفت است. آن اوائل برای سپاه شرایط دیگری بود و الآن ما شرایط دیگری را میبینیم. بالاخره فرماندهی کل، پرچمدار شدند که سپاه را به آن ارزشهای اصیل خودش برگردانند. اینجا نمایندگی نقش بسیار تعیینکنندهای داشته و دارد. الحق والانصاف بنده خلع سلاح شدم و چیزی در برابر فرماندهی نمیتوانم بگویم. نمیتوانم بهانه بگیرم که پول ندادند یا همکاری نکردند. امروز بحمدالله شرایط برای کار در سپاه خیلی فراهم است و ما هم به این نهضت پیوسته ایم. البته این مسائل از ابتدا حرف نمایندگی بوده است اما نیازمند یک عزم راسخ و جدی بود برای اینکه سپاه را متحول کند و در همان مسیری که باید باشد ببرد. قرآن و احادیث مسیر را برای ما روشن کرده است. کلمات حضرت امام(ره) و فرمایشات مقام معظم رهبری پیش روی ماست و آنچه تا به حال در مدت این دو سه سال انجام شده به یک سری فرمولهای خیلی کاربردی تبدیل شده که کیفیت را به کمیت تبدیل می کند تا ارزشهای موجود قابل اندازه گیری و شمارش باشد. این را واقعا هم برای حوزة نمایندگی و هم برای حفاظت اطلاعات و هم برای فرماندهی قدر بدانیم. این موقعیت بسیار مناسبی است که ارزشهایی که باید در نگرش، رفتار فردی، مدیریتی، اجتماعی، و خانوادگی پیاده شود، اینها را عملیاتی بکنیم. در همین شرفیابی که در دانشگاه امام حسین محضر حضرت آقا داشتیم ببینید آقا روی چه چیزهایی حساسیت داشتند؟ یک آقایی آنجا بود، آقا فرمودند من از ریش ایشان خوشم میآید. محاسن بلندی داشت. بعد فرمودند در گذشته پیشکسوتان دارای محاسن بلندی بودند ولی امروز متأسفانه اینقدر کوتاه میکنند که متأسفانه دیگر صدق ریش نمیکند . بناست که این ارزشها و معیارها بار دیگر به عرصه زندگی مدیریتی و فردی ما وارد شود و بتوانیم به آن نسخهای که اسلام میگوید عمل کنیم. در هر حال این جلسه برای توجیه این معیارها و ارزشها در قالب سنجهها، معرفها و شاخصهاست. در بخشهای مختلف، گزینشها باید بر اساس شایستگیها باشد و باید اصالت خانوادگی در نظر گرفته شود. شایستهگزینی، شایستهپروری و شایستهگماری از کارهایی است که انجام شده و امروز بناست نحوه عملیاتی کردن این معیارها، به بحث گذاشته شود.
خلاصه ماشینی:
"این مطلب در مورد قانون هم قابل تسری است یعنی چه قانونی صلاحیت دارد روابط جامعه را تنظیم کند.
در مورد رهبری هم اگر این دو شرط وجود داشته باشد بهترین حالت است؛ یعنی رهبری بتواند در شرایط لازم به قانون فرازمانی و فرامکانی دست پیدا کند؛ یعنی صفحه کلیدی در برابر او باشد که بتواند با اشاره به آن به منبعی دست یابد که آن قانون فرازمانی را بتواند برای بشر بیان کند.
نظریه دوم برای دستیابی به منشأ مشروعیت یا دستیابی به قانون و مدیریت مطلوب این است که در خانه خدا را بزنیم، یعنی در خانة خالق انسان.
آقا نهیب زدند و فرمودند: مگر بناست جایگاه برای شما کار کند؟ حفاظت اطلاعات اگر اقتدار داشته باشد همان اقتدارش کار میکند.
البته این مسائل از ابتدا حرف نمایندگی بوده است اما نیازمند یک عزم راسخ و جدی بود برای اینکه سپاه را متحول کند و در همان مسیری که باید باشد ببرد."