چکیده:
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی وجوه تشابه میان ویگوتسکی و فریره در آموزش مبتنی بر گفت و گو است. برای این منظور، مبانی نظری، مفاهیم مرتبط و نوع آموزش مورد نظر آنها به شیوه تحلیل تفسیری مورد بررسی قرار گرفت و سپس تفاوت ها و شباهت های آنها به ویژه در الگوهای آموزشی ارائه شده معرفی شد. بازشناسی وجوه زیربنایی و تبیین برخی مفاهیم مرتبط حاکی از آن است که هردو دیدگاه با تاکید بر ماهیت فعال انسان در ساخت واقعیت اجتماعی خود، کنش او را در بستر دیالکتیک اجتماعی بررسی نموده و به تبع آن با برگزیدن روش دیالکتیک در آموزش، مبنای مشترکی را برای کوشش عملی(آموزش) خود در جهت تحول انسان به کار می گیرند. ویگوتسکی این تحول را در فرایندهای درون ذهنی دنبال نموده و با تکیه بر نقش میانجی زبان در بستر تعاملات اجتماعی فرهنگی، گفت و گو را به عنوان بخشی از فرایند درونی سازی کنش اجتماعی در جهت شکل گیری تفکر و تحول شناختی نوع انسان تبیین می نماید و فریره آن را با تکیه برکنش معطوف به آگاهی، در الگویی از آموزش انتقادی مبتنی بر گفت و گو ارائه می کند.
خلاصه ماشینی:
ویگوتسکیاین تحول را در فرایندهای درون ذهنی دنبال نموده و با تکیه بر نقش میانجی زبان در بستر تعاملا تاجتماعی فرهنگی،گفتوگو را به عنوان بخشی از فرایند درونیسازی کنش اجتماعی در جهت شکلگیری تفکر و تحولشناختی نوعانسان تبیین مینماید و فریره آن را با تکیه بر کنش معطوف به آگاهی،در الگویی از آموزش انتقادی مبتنی بر گفتوگو ارائه میکند.
او با نقد چنین تعلیم و تربیتی،وظیفه اصلی و آرمان نهایی آدمی را دستیابی به احترام ذاتی انسان معرفیمیکند که از بودن واقعی و عمل آگاهانه یعنی پراکسیس{o3o}حاصل میشود و خود ناشی از دیالکتیک میانواقعیت و آگاهی است: «اقدام عملی برای تغییر عینی موقعیت به معنای این نیست که نقش عامل ذهنی را از نظر دور داریم...
این فرایند بر پایه نقش اجتماعی«واژه»در برقراری پیوند میان ارتباط های واقعی انسانها با اعمال عالی ذهننه تنها توجیه کننده تحول فرهنگی در سطح خرد یعنی اثرپذیری از فرهنگ در تعامل میان ذهنی به سویرشد شناختی است،بلکه در سطح کلان نیز به نفوذ بستر اجتماعی در رشد فرهنگی اجتماع اشاره دارد؛آنچه ویگوتسکی(1930)به طور عملی در تجارب آموزشی خود برای محرومان نیز ارائه مینماید.
فریره در تاکید بر این مفهوم،زبان را نهتنها محصول فرهنگ و واسطه بین الاذهانی افراد در تعاملهایشانبلکه آن را به مثابه عامل عمل فرهنگی در نظر میگیرد که در گفتوگوی صمیمی افراد هنگام بازنماییواقعیت و نامگذاری آن مسایل شناسایی میشود و اقدام برای تغییر در جهت تحول انسان به سوی شأنواقعی خود را هدایت میکند.
52-51,)2(03,rehcraeseR lanoitacudE,noitacudE noitarebiL sserp fo snoitacilpmI:tca gnitarebil eht fo yhposolihp a drawoT.
noitacude fo dleif fo noitadnuof eht dna sixarp fo yhposolihp s''erierF oluaP nO.