چکیده:
هر نظریه معنایی جامعی که متکفل تحلیل و تبیین توصیفات معرفه، مانند «نویسنده بوستان» و «رئیس جمهور ایران»، در جمله های زبان طبیعی است، علاوه بر این که باید بتواند تحلیل معنایی درستی از جمله هایی مانند «نویسنده بوستان شاعر است» و «رئیس جمهور ایران عاقل است» ارائه دهد، باید بتواند به شایستگی نیز از عهده مشکل مربوط به این گونه جمله ها، یعنی مشکل جمله های مشتمل بر توصیفات معدوم، نظیر «پادشاه فرانسه طاس است» و «مربع مستدیر مستدیر است»، برآید.
همچنین علاوه بر این که آن نظریه باید از کفایت لازم برای تبیین و تحلیل توصیفات معرفه، در جمله های گرایش های قضیه ای، نظیر «حسن اعتقاد دارد که نویسنده بوستان شاعر است» و «درباره رییس جمهور ایران، حسن اعتقاد دارد که او عاقل است»، برخوردار باشد، باید بتواند به نحو رضایت بخشی نیز مشکل مربوط به آنها، یعنی «مشکل جانشینی» عبارات هم ارزش را در آن جمله ها نظیر سلسله جمله های: الف- «حسن اعتقاد دارد نویسنده بوستان شاعر است»، ب- «نویسنده بوستان نویسنده گلستان است»، ج- «حسن اعتقاد دارد نویسنده گلستان شاعر است»، حل نماید.
راسل مدعی است، نظریه تسویری او از توصیفات معرفه کفایت و توانایی لازم را برای تحلیل و تبیین درست همه آن جمله ها، و همچنین حل دو مشکل پیرامون آنها، دارا می باشد. در این مقاله خواهیم دید که ادعای راسل در مورد جمله های گرایشی و مشکل مربوط به آنها، یعنی «مشکل جانشینی»، ادعایی نادرست است.
خلاصه ماشینی:
"اما وضعیت جملههای مشتمل بر توصیفات معرفه، نظیر جملههای زیر، به چه صورتی است؟8) «پادشاه انگلیس عاقل است»9) «نویسنده ویورلی چیره دست است»در دیدگاه راسل توصیفات معرفه، نظیر «پادشاه انگلیس» و «نویسنده ویورلی»، نیز از جمله عبارات وصفی عنوانی «مسور» هستند که هر چند میتوانند در محل موضوع دستوری جملهها قرار گیرند، اما چون فاقد معنا هستند، قضیهای که در هنگام ادای جملههای مشتمل بر آنها تعبیر میشود، وابسته و درباره شخص یا شیئی نمیباشد که احیانا متصف به وصف موضوع و محمول میشود.
»بر خلاف راسل، که جملههای ادا شده مشتمل بر توصیفات معرفه را، در هر دو دامنه فراخ / تنگ، یا de dicto / de re، تعبیرکننده قضایایی شیء - مستقل میداند، بسیاری از فیلسوفان (چی یرچیاولک کانل، 1990:243؛ کمپ، 1990: 59؛ ریچارد، 1983: 187، 195؛ پری، 1990: 186-187؛ سمن، 1986: 247؛ 1990: 217، 243؛ سوآمز، 1987: 223، 225؛ سینز بوری، 1985: 29-31، 63-64) معتقدند که به موجب قرائت (الف)، که قرائت de re از جمله (14) میباشد و در آن عامل گرایشی، یعنی «اعتقاد دارد»، در دامنه تنگ خود قرار دارد، شخصی معین وجود دارد، مثلا فردوسی، که حسن درباره او اعتقاد دارد که او شاعر است.
جمله (15 ب) هم جملهای این همانی است، که در یک طرف آن «اسکات نویسنده ویورلی است» قرار دارد و در طرف دیگر آن معادل تسویری______________________________که جرج پنجم اسکات را از فاصله دور ببیند و بپرسد «آیا آن اسکات است؟» به نظر اینجانب این بیان راسل از وقع de re توصیف معرفه در متون گرایشهای قضیهای با نظریه تسویری او، که به موجب آن توصیفات معرفه عبارت وصفی عنوانی هستند، ناسازگار و متعارض است."