خلاصه ماشینی:
"بقلم:دکتر حسن بطحائی فرضیه یادگیری و رفتاردرمانی-2-روشهای رفتاردرمانی «آیزنک»در مورد روشهای رفتاردرمانی دو مثل کوتاه و روشن آورده که ما در اینجافقط بذکر آنها اکتفاء میکنیم:یکی از این روشها برای از بین بردن حالت نوروز،این استکه جواب فرد نوروتیک را(سندرم نوروز) X نسبت به محرک مشخص S با جواب دیگریکه R مینامیم نسبت به S شرطی کنیم.
{o(1)- grebzreH o} پیروان مکتب اصالت رفتار باید در انتظار چه پاسخهائی از طرفدارانمکتب فروید در مقابل ایرادهای بالا باشند؟ در اینجا«آیزنک»خود بطرح پاسخها پرداخته و عقیده دارد که بر اساس زیر خواهد بود:«پیروان مکتب اصالت رفتار بیش از همه چیز روی درمان با رفلکسهای شرطی که اغلب نتایجناچیزی دارند اتکاء میکنند.
تفاوت عمدهایکه روش روانکاوی با رفتاردرمانی دارد این است که در روشاخیر،از بین بردن و شفای علامتهای بیماری،دیگر بدنبال خود عقدههای اسرارآمیزی کهمتصل به علائم دیگر باشد باقی نمیگذارد.
رفتاردرمانی،برعکس روانکاوی،ابتداقوانینی را که مربوط بیادگیری و مشروط شدن نز افراد طبیعی و حیوانات میشود بطور کامل واز راه تجربه مطالعه کرده است و بعد از اینکه اساس آن بنا نهاده شده آنرا در مورد اختلالاتنوروتیک بکار برده است.
موارد مشابه دیگری نیز وجود دارد کهدر جریان مطالعه مقالات و انتشارات مربوط باین دو نظریه خواننده بآن برخورد خواهدکرد و«آیزنک»اولین کسیست که آنرا درک و به این خدمت بزرگی که فروید در زمینه توجیهبعضی از ارتباطات دینامیک،بخصوص با اتکاء روی نقش سببی اضطراب کرده پی برده است.
«آیزنک میگوید»از کاربرد طولانی این روش در مورد بیماران روانی باین نکته اساسیپی بردهاند که بهتر است برای رفتاردرمانی بیمار تحت نظر روانشناس باشد و روانشناس مختار باشدکه نظریات خود را در مورد بیمار بمرحله اجرا درآورد و روانپزشک بمسائل کلی درمان بپردازد."