چکیده:
مساله سقط جنین در حد وسیع و گسترده، از جمله مسائلی است که محصول تحولات علمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است و ارتباط تنگاتنگی با انفجار جمعیت، محدودیت منابع، حقوق بشر، حقوق و آزادی زنان، منافع دولتها و بالاخره مصالح جامعه بشری دارد.
طرح گسترده دیدگاه صاحب نظران و اندیشمندان طرفدار جواز بی قید و شرط سقط جنین، بسیاری از دولتها را در نیمه دوم قرن بیستم تحت تاثیر قرارداد که این امر، موجب شده است همه ساله، میلیونها جنین به طور قانونی از بین بروند.
جهان اسلام در عین واقع بینی، براساس مبانی اسلامی، سقط جنین را حرام و نامشروع می داند و فقه امامیه نیز با روشن بینی مبانی مستحکم، با این معضل اجتماعی مواجه شده و با این که در برخی موارد، سقط جنین را مجاز دانسته، با جواز بی قید و شرط آن مخالف است.
خلاصه ماشینی:
"با وجود این، به نظر برخی از ایشان، اگر مادر از نظر روحیات فردی و وضعیت خانوادگی و موقعیت اجتماعی به شکلی باشد که برای شخص وی، ادامه بارداری ناشی از زنا، ابدا قابل تحمل نباشد و چه بسا، برای جلوگیری از مفتضح گردیدن، اقدام به خودکشی نماید، تنها در صورتی که به جنین روح دمیده نشده باشد و این امر منشأ حرج شدید باشد، سقط جایز است(محسنی، 1382: ص67)7- ناهنجاریهای جنینی موافقان سقط جنین معتقدند، مسأله ناقص الخلقه بودن (tratology) و ناهنجاری (آنومالی) یا اختلال جنینی که مربوط به تکامل غیرطبیعی (Abnormal Development) جنین است و معادل بدشکلی مادرزادی (Malformation Congenital) است، میتواند از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرد؛ از جمله ترحم به جنین، تا مجبور به تحمل آلام مختلف ناشی از نقص عضو نشود (و این در صورتی است که جنین، انسان تلقی گردد؛ ولی اگر وجودی زاید و یک بافت و نسج بیاحترام فرض شود، دیگر حقوقی برای وی متصور نیست و در این صورت، برای سقط وی، نیاز به ترحم هم نیست) ترحم به مادر و پدر و رعایت حقوق ایشان، تا بتوانند با سقط جنین از شدت تألمات روانی و مشکلات مادی بکاهند و سرانجام، ترحم به دولت و رعایت حقوق جامعه، تا هزینه سنگین نگهداری چنین موجوداتی به بودجه دولت تحمیل نگردد."