خلاصه ماشینی:
"ظریفی میگفت:«خدا به مسئولین مرکزتوسعۀ صادرات طول عمر بدهد که محل دائمینمایشگاههای بین المللی را در طول سار پررونقنگه میدارند و با صدور مجوز برای برپایی انواعنمایشگاهها،آنجا را به صورت یکی از مراکزتجمع افراد بیشماری درمیآورند که در اوقاتفراغت،به دنبال گردشگاهی مناسب و پرشور ونشاط هستند!» * این پولها کجا میرود؟ و ظریفی دیگر میگفت:«راستش نمیدانمشرکتکنندگان در نمایشگاه کتاب،گل،کالاو...
در غرفۀ انتشارات سروش موزۀ کوچکی ازچند کتاب نفیس و نایاب سروش برپا شده بود وعلاقهمندان کتاب میتوانستند این کتابها را که درمحفظۀ شیشهای دربسته قرار داشت تماشا کنند!آقاخانمی با پافشاری بیش از حد از مسئول غرفهمیخواستند به هر صورت و هر قیمتی شده دونمونه از کتابهای موزه یعنی قرآن سروش و حافظامیرخانی را به آنها بفروشد.
در غرفۀ سفارت فرانسه در نمایشگاه کتابتهران(با غرفۀ ناشران فرانسوی اشتباه نشود)بهعقیدۀ یکی از مترجمان صاحبنام(ضاسید حسینی)کتابهای ادبی خوبی عرضه شده بود،اما این کتابها فقط برای نمایش بود و کسینمیتوانست آنها را سفارش دهد!دست ما کوتاه وخرما بر نخیل!
مشکلات آنقدر زیاد شده که نتوانستم درنمایشگاه امسال شرکت کنم!»یکی میگفت:«شاید ولخرجی پارسال،کار دستشان داده!!» * وزیر کشاورزی چه گفت؟ در یکی از روزهای نمایشگاه وزیرکشاورزی و رئیس کمیتۀ ملی المپیک را دیدیم کهدر غرفهها به دنبال کتاب بود.
در گوشهای از تالار شمارۀ 10 و 11نمایشگاه که محل استقرار ناشران داخلی بود،غرفهای بود با نام«رنگین کمان»،غرفهای بدونکتاب اما با نوارهای کاست در قفسههای کتاب!این غرفه پشت غرفۀ«دفتر نشر فرهنگ اسلامی»قرار داشت."