خلاصه ماشینی:
"کارگاه خیال مولوی و«فیه مافیه» شریف پای سوخته گوید: {Sآن منعم قدس کز جهان مستغنیست#جان همه اوست،او ز جهان مستغنیست#هرچیز که وهم تو بر آن گشت محیط#او قبلۀ آن است و از آن مستقنی استS}این سخن سخت رسواست:نه مدح شاه است،نه مدح خود.
مولوی اما،در مقام یک نقاد طناز و تند و طعنهزن،به همین بسنده نمیکند:او پساز بازگو کردن سومین مصراع ضعیف رباعی در متن خود،استفادۀ«لایتجسبک»شاعرا از کلمۀ«وهم»در آن را به عوالم نشئگی صوفی مابان ربط میدهد و دست آخرهم آب پاکی را به کل بر دست شاعر میریزد که:برادر من!بحث استغنای خدا درمتون دینی.
ای پای سوخته!تو از اساس ماجرا را اشتباه فهمیدهای(چه قدر این ماجرا در وقایع روزمرۀ ما آشنا به نظر میرسد!)شیطنت مولوی را حتیمیتوان از این نیز فراتر فرض کرد:سوای بحث اشکال در بازنویسی نسخههایخطی،مولوی مصراع سوم را این گونه نقل کرده:«جان همه اوست،او ز جهانمستغنیست»."