خلاصه ماشینی:
"از این گذشته آیا فکر نمیکنید که همین نحوهتلقی نسبت به شعر،خود یکی از صور فلسفهزدگی پریشان باشد؟اما بعد،در مورد اینکه گفتهاند تفکر هیدگر را بخوانند و اگر بخوانند معانی آن را نمیتواننددریابند اما نفهمیدن همگان دلیل بر ابهام نیست.
{Sمن ز مسجد به خرابات نه خود افتادم#اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتادS}نمیدانم نویسنده مقاله هیدگر مرا با چه کسی اشتباه کرده است کهبه تفسیر خود باینصورت ادامه میدهد:«چرا که بیرون از کره خاک اگر همچیزی باشد آن هستی بیچهرهای نیست که گذرانده ودیعهای بهشتی در ذاتموجود برگزیده(الستی)انسان باشد و با آن یکی شود بایندلیل واضحکه انسان بهلحاظ«وجود غیراصیل»است که وجود پیدا میکند(جلالخالق!)چرا که اگر همهچیز اصالت محض یا جدائی از اصل بود دیگر پروای بیانو سودای نوشتن برای رهانیدن آدمیان از چنگال اوهام چه بود؟مگر نه اینبود که{Sهرکسی کو دور ماند از اصل خویش#باز جوید روزگار وصل خویشS}و در این بازجستن هرکس حتی از طریق ظواهر و در درون زبانعبارت و با وجود عقل باز بقول کییر کگارد،خود به تنهائی با خدا روبرومیشد و در نتیجه حاجت به مویه و شکوه و تعلیم و تعلم آنان که سنگ وجودو هستی گمشده انسانی را که به سینه میزنند نبود»اگر میتوانید در این حرفهائیکه زدهاید دقت کنید و از خود بپرسید آیا همه اینها الفاظی نیست.
البته اگر کسی از سر تقلید،عقلمشترک و احساسات و انفعالات نفسانی و عمل مبتنی بر آن را سلطان وجودآدمی و کائنات بداند و ذات انسان را منحل در عقل مشترک انگارد میتواندادعا کند که پتیاره خرد فحش و ناسزا به بشر و بشریت و دفاع از بیعقلی وحتی توحش است اما عنوان پتیاره خرد متضمن هیچگونه تحقیری نسبت بهانسان نیست."