چکیده:
در باب استعاره و صورتهای گوناگون آن، در کتب بلاغت بحثها و نکتهها آوردهاند و از دیدگاههای مختلف استعاره را تقسیم بندی کردهاند. یکی از بحث انگیزترین مباحث، موضوع استعارة تمثیلیه است که گاهی با عنوانهای استعارة مرکب و مجاز مرکب بالکنایه نیز تعریف شده است. در بسیاری از این کتابها، این سه موضوع تحت عنوان یک تعریف آمده و شواهد مشترکی برای آن ذکر کردهاند؛ اما با غور در این کتابها و با دقت نظر بیشتر میتوان تعاریف دقیقتر و روشنتری برای آن ارائه کرد و مرز بین آنها را تفکیک نمود. در این وجیزه سعی بر این است که ضمن تطبیق تعاریف ارائه شده در کتب بلاغی در مورد استعاره تمثیلیه، موارد تشابه و اختلاف مورد نقد و بررسی قرار گیرد و مرزهای استعاره مرکب، استعاره تمثیلیه و کنایه تا حد ممکن تفکیک گردد تا تعاریف دقیقتری از آنها ارائه شود و شواهد آن در کتب بلاغی در ترازوی نقد قرار گیرد.
In Most of the rhetorical book، lost of points and debates are mentioned about Metaphor and its various forms. also، Metaphor is classified based on different views. one of the most controversial debates is allegory which is sometimes defined as compound Metaphor، figurative language or irony. In these books، these three topics are represented under the same definition for which there mentioned some common proofs. but، thinking deeply in these books and considering more details، the scope of each topic can be determined، therefore، more adequate definitions are obtained. In this study it is attempted to make a comparison between the definition of allegory which are mentioned in rhetorical books، while the differences and similarities of these definitions would be analyzed and criticized. fur theremore، the scope of the abovementioned items (Compound Metaphor، Figurative Language and Irony) will be determined so، they can be distinguished as much as possible. this can be result in providing more precise definitions for them and conducting a fair criticism of their proofs.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان نمونه میتوان سؤال کرد که آیا از میان مصادیق و نمونههایی که برای این نوع استعاره (تمثیلیه) ذکر شده است، همه میتواند با تعاریف داده شده همخوانی داشته باشد؟ اگر پاسخ منفی است که البته چنین است، پس باید در کدام یکی تجدید نظر کرد؟ در تعاریف یا نمونهها، یا در هر دو آنها؟ همچنین آیا نمیتوان برخی از این مثال ها را کنایه دانست؟ نیز آیا بعضی از شاهد مثالهای ارائه شده در مبحث کنایه را نمیتوان استعارة تمثیلیه محسوب کرد؟ کتاب های بلاغی عربی و فارسی در این زمینه شاهد مثالهایی ذکر کردهاند که همگی جای بازنگری و تأمل دارد.
- این شاهد مثال با توجه به تعریفی که از کنایه در کتابهای بلاغی آمده، کنایه است نه استعارة تمثیلیه؛ زیرا ارادة معنی حقیقی آن وجود دارد؛ یعنی اینکه یک نفر میتواند در حالت تردد و دودلی در انجام کاری، یک پا پیش بگذارد و یک پا پس [قرینة صارفهای هم وجود ندارد] باید سؤال کرد که آیا واقعا چه تفاوتی بین این شاهد مثال و شاهد مثال هایی از قبیل: فلان رحب الصدر (او فراخ سینه است) یا فلان طویل النجاد (بند شمشیرش بلند است) یا فلان عریض الوصاد (بالشش پهن است) یا فلان رحب الذراع (او گشاده دست است) و یا پخته خوار که در دیگر کتاب های بلاغی به عنوان شاهد مثال کنایه ذکر شده (همایی، 205:1370 )، وجود دارد؟ آیا ارادة معنی حقیقی همه این شاهد مثالها در عالم واقع امکان پذیر نیست؟ آیا قرینة صارفهای نیز وجود دارد؟ 2- مثال معروف دیگر: آب در هاون کوفتن = [کوبیدن] است که در اکثر کتابهای بلاغی فارسی شاهد مثال استعارة تمثیلیه دانسته شده: در یکی از کتاب های بلاغی آمده است: «..."