چکیده:
جام در ادبیات فارسی با تعابیری متنوع مانند جام جم، جام جهان بین، جام جهان نما، جام گیتی نما و مانند آن، مفاهیم خاصی یافته است که از یک سو با اساطیر ایرانی و از سوی دیگر با عرفان ایرانی- اسلامی و ادبیات مزدیسنا در هم آمیخته و در پیوند است. در این آمیختگی «فر» و «جام» در اساطیر ایرانی، نمودهایی چون مرغ وارغن، آب، سنگ، مهره، پیاله و مانند آن را به خود می گیرد و سرانجام با تطور و تحول معنایی خود تبدیل به رمز واژه ای با مصادیقی ژرف، مانند دل عارف، انسان کامل و نفس دانا می شود و درک دقیق این مصادیق عرفانی در گرو شناخت ژرف پشتوانه های اساطیری و آیینی جام است.
خلاصه ماشینی:
ایـن چنین عنصر حیات بخشی ضرورة جز در این قدح ها و ظرف ها که خود، نماد عنصر آبنـد(-ورمـازرن ، ۱۳۴۵: ۱۵۰) نمی توانست جای گیرد به گونه ای که بعدها این مفهوم به صـورت «جـام شـراب » همچنـان در ادوار بعد باقی می ماند؛ زیرا مهردینان همان خواصی را که برای خون گاو قربـانی شـده قائـل بودنـد، برای شراب نیز قائل می شدند و تاک و میوه اش را درختی معنوی می دانسـتند کـه خـون گـاو مهـری در دانه های آن جریان و سریان دارد و به همین سبب در «مراسم خـود از جـامی پایـه دار بـه نـام دوسـتکامی اســتفاده مــی کردنــد کــه در آن شــراب مـی ریختنــد و برایگــان در گــذرگاه هــا بــه مردمــان و دوســتان می بخشیدند» (حامی ، ۱۳۵۵: ۱۵).
این جام و شراب مقـدس آن کـه نمـادی از آگـاهی کامـل بـر اسـرار اسـت ، در ادب عرفـانی نیـز در پیوندی تنگاتنگ با پیشنیة خود می تواند در برگیرندة مفاهیمی والا چون اسرار نمایی و معرفـت کامـل از رموز ناپیدای جهان آفرینش باشد؛ آنچه که تعابیر زیبای عرفانی ما همچون تعبیر زیر مؤید هرچـه بیشـتر آن است : هم چوجم جرعة می کش که زسـر دوجهـان پرتـو جـام جهـان بـین دهـدت آگـاهی (حافظ ، ۱۳۷۰: ۳۳۳) تعابیر مختلف جام در ادبیات فارسی اهمیت جام و مفاهیم آن و کثرت مضامین مربوط به جام در ادبیـات عرفـانی ایـران بـه حـدی اسـت کـه جایگاه خاصی به آن بخشیده است .