چکیده:
ادبیات منبعی با ارزش برای کسب اطلاعات و یادگیری دانشها و مهارتها و کسب آگاهی نسبت به خود، دیگران و پدیدههای هستی است و نوع تعلیمی آن مهمترین و اصلیترین گونة ادبی در تاریخ ادبیات ایران است که از ابتدای شکلگیری ادب فارسی تاکنون رواج داشته است. این مقاله بر آن است تا ضمن یادآوری کارکردهای ادبیات در دورة معاصر، ادبیات تعلیمی را از نگاه کارکردی مورد بررسی قرار دهد و ویژگیهای آموزش از راه ادبیات را برشمرد و نشان دهد که امروزه این نوع ادبی از جهت محتوا و فرم و انواع، گستردهتر شده است. این پژوهش میتواند جایگاه ادبیات تعلیمی را به عنوان یک پدیدة فرهنگی و هنری در مجموعة آثار ادبی بنمایاند و مشخص کند که این گونه به چه کار میآید و پاسخگوی کدام نیازهاست. این مطالعه نشان میدهد که ادبیات تعلیمی دارای کارکردهای متنوعی است و آن را میتوان امروزه در گونههای مختلف، ازجمله در ادبیات کودک، ادبیات عامهپسند و ادبیات اینترنتی نیز دید و در فرمهای ادبی مختلف ازجمله رمان، داستان کوتاه، داستان مینیمالیستی، فیلمنامه، نمایشنامه، وبلاگ و حتی ترانه ردیابی کرد. با این تفاوت که در این دوران، مفاهیم اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی و... بیشتر به صورت پوشیده و از طریق دلالت ضمنی به مخاطبان القا میشود؛ بویژه در ادبیات داستانی که در آن تعلیم مفاهیم به صورت غیرمستقیم از راه نشان دادن وضعیتها و شخصیتها اتفاق میافتد.
خلاصه ماشینی:
"irتاریخ وصول 2/3/91 تاریخ پذیرش 1/6/91 مقدمه: ادبیات تعلیمی (didactic Literature) از قدیمیترین گونههای ادبی است که هدف آن آموزش و هدایت مخاطبان است و شامل آن دسته از آثار ادبی میشود که در آنها هر چیزی اعم از دین، اخلاق، حکمت، مسائل اجتماعی، سیاسی و علمی آموزش داده میشود؛ از این رو اغلب آثار ادبی تعلیمی دارای ماهیتی میانرشتهای هستند و در پیوند مستقیم با دانشها و رشتههای دیگر قرار میگیرند.
آثار ادب فارسی علاوه بر آنکه به صورت شاهد و یا در قالب مثال برای توجیه، اثبات، تعلیل و تفهیم مطالب در کتابهای تعلیمی به کار گرفته میشوند، خود نیز نقش اصلی آموزش را به عهده میگیرند و ارزشی آگاهیدهنده دارند؛ از این رو، از منابع مهم شناخت به شمار میروند که گاه پیچیدهترین مباحث را با زبان هنری بیان میکنند، از طرح پرسشهای اساسی فکری بشری گرفته مانند رباعیهای خیام تا پاسخگویی به سؤالات اندیشگانی و نشان دادن راههایی برای تأمل و تفکر دربارۀ پدیدههای هستی مانند گلشن راز شیخ محمود شبستری.
البته تعلیم در ادبیات کلاسیک بیشتر معطوف به اخلاقیات بود که به صورت مستقیم و نامستقیم، فضایل ارزشی را با هدف پرورش روح و بهبود رفتارهای فردی انسانها ترویج میکرد و این هدف را از طریق معرفی الگوها و بیشتر از راه پند و اندرز در گونههای مختلف ادبی، اعم از شعر و نثر دنبال مینمود که در ادبیات فارسی تحت تأثیر آموزههای آیات قرآن و روایات اسلامی بود، اما در سدة اخیر علاوه بر آن، معطوف به آموزش مهارتهای زندگی و ترویج اندیشههای نو و جهانی مثل آزادیخواهی، حقوق بشر و دموکراسی نیز هست و جنبة اجتماعی قویتری پیدا کرده است."