چکیده:
اگر چه غیریت سازی نقش تاثیرگذاری در ایجاد هویت انسانی دارد، اما شکل مفرط آن که «غیرخودی» را به عنوان «ضدخودی» (دشمن) معرفی می کند، گونه ای نظام سلطه مدار را با غلبه گفتمانی خاص بر سایر گفتمان ها و یا نظام های معانی پدید می آورد. با عنایت به این مهم،مقاله حاضر در صدد است منافع مترتب از«دشمن خیالی» را برای نظام های گفتمانی مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
به اعتقاد نگارندگان، با وجود اینکه ماهیت اخلاقی «دشمن خیالی» همواره مورد تردید است اما منافع آن به حدی است که کمابیش تمامی نظام های گفتمانی با بهره گیری از بازنمایی های زبانی و رسانه ای مبادرت به تولید آن میکنند. نتایج تحقیق نشان میدهد که مهمترین کارکردهای دشمن خیالی که در بطن همه آنها سلطه نامحسوس نظام های گفتمانی نهفته است، عبارتند از: تحریک افکار عمومی علیه «دیگری»، ملت سازی، هویت سازی، احیاء هویت های فروپاشیده، مشروع جلوه دادن رفتارهای توسعه طلبانه، وجدانزدایی از نیروهای خودی، کسب حمایت افکار عمومی داخلی، استعمار نوین، تحکیم موقعیت و مرزهای سیاسی، تقویت حس قلمروخواهی و وطن پرستی، افزایش تکاپوی ملی، انحراف افکار، ارضاء تمایلات درونی ملت، سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی و تهییج و تقویت روحیه نیروهای خودی.
Although otherization plays an important role in influencing the creation of human identity، its extreme form in which outsider is transformed into anti-insider (enemy) creates a sort of domineering system with the supremacy of a special discourse over other discourses or systems of meaning. The present paper is an attempt to discuss the benefits incurring from perceived enemy for the discursive systems.
Although the ethical nature of the perceived enemy is always doubtful، its benefits are so great that the discursive systems more or less through its verbal and media presentation try to reproduce it. The findings of the present study indicate that the most important function of perceived enemy in which invisible domination of discursive systems is inherent include: provocation of the public opinion against the other، nation-building، identification، reconstruction of the collapsed identities، legitimization of expansionist behaviors، winning the support of public opinion، neocolonization، consolidation of political positions and borders، strengthening of the sense of territoriality and patriotism، increasing national activities، diversion of public opinion، satisfaction of inner feelings of the nation، covering up the domestic problems and excitement and consolidation of the morale of insiders.
خلاصه ماشینی:
"آنها با توسل به دشمن خیالی تلاش میکنند تا مشروعیت خود را به طور اقناعی به دیگرن بقبولانند و در این میان هر قدر قدرت دشمنسازی آنها بیشتر باشد و توسط فناوریهای مختلف گسترۀ بیشتری بیابد،کانون های قدرت بادوامتری تأسیس میشود؛چرا که انسان چونان حیوانی بیاراده در برابر این گونه گفتمانها تسلیم شده و خود را فقط در تصویری که این گفتمان برای آنها تدارک دیده است، مشاهده میکند.
نکته حائز اهمیت این است که بازنماییهای ژئوپلیتیکی عنوان شده به وسیله هوفر و ترویج ده در چارچوب یک جنبش سیاسی از چنان تأثیری برخوردار بود که باعث شد مردم آلمان در بین سالهای 1945-1944 م تا آخرین حد فاجعه همچنان از سیاستهای تجاوزطلبانه حزب نازی در جریان جنگ جهانی دوم حمایت کنند و بیشک،این مهم بدون استفادۀ گسترده از بازنماییهای رسانهای هرگز محقق نمیشد.
پس از جنگ سرد و در پی حذف شوروی سابق بهعنوان یک دشمن قوی،مشخص و تعریف شده،آمریکاییها مجبور بودند تا نوع جدیدی از دشمن را بیابند و به افکار عمومی معرفی نمایند؛دشمنی که بتواند این گونه القا کند که ایالات متحده از طرف دشمنان خارجی واقعا مورد تهدید قرار گرفته است؛زیرا کنگره و مردم آمریکا تنها زمانی بودجه و هزینههای نظامی عظیم را در حد دوره جنگ سرد حمایت میکنند که باور کنند به طور جدی توسط دشمنان قدرتمندی تهدید میشوند(اتوتایل و همکاران،1380).
حمدی الحجار نیز در مورد توصیف ملل عرب به نقل از جرج بوش که گفته بود:«اینها ملتهایی هستند که به استقلال رسیدهاند،اما در طول دوران استقلال،رهبران آنها برای مردمشان چیزی به ارمغان نیاوردهاند و تنها وجود خود را تکرار کردهاند»،اینگونه اظهار نظر میکند:«او درست میگوید؛اما گویی طوری ما را وصف کرده است تا بهانهای برای استعمار کردن ما پیدا کند(حمدی الحجار،1382:70-69)."