خلاصه ماشینی:
یادداشت سردبیر آیا هر جریان یا اتفاق میتواند در ادبیات برای خود یا مختص به خود جایی پیدا کند؟به زبان دیگر،ادبیات تا چه میزان از جریانهای تاریخی،اجتماعی و حتی سیاسی تأثیرپذیر است؟در مرحلۀ بعد،عمق تأثیر یا میزان تأثیرپذیری چقدر است؟ آیا در ادبیات به معنی گسترده و متنوع آن،پذیرش لفظ مضاف به عنوان پسوند یا صفت بیان نوع،پذیرفتنی است؟یعنی همانگونه که به فلسفۀ مضاف قائلند،ادبیات هم مضافپذیر است و رابطۀ مضاف الیهی تا کی ادبیات را شاخص میکند؟یعنی میتوان پذیرفت که ادبیات سیاسی، ادبیات عرفانی،ادبیات انقلاب،ادبیات عاشورایی،ادبیات آئینی و ادبیات ارزشی،به نوع آثاری است که خالقان آن از خود به جای میگذارند؟یعنی ادبیات سیاسی آن است که نویسنده در آن باید واژهها،تعابیر،اصطلاحات،کلمات و در نتیجه تحلیلهای سیاسی را بیفزاید؟در آن صورت،اندیشۀ سیاسی اصالت دارد یا الفاظند که به اثر،رنگ و صبغۀ سیاسی میدهند؟اگر بپذیریم که بیتردید، ادبیات انقلاب اسلامی با شاخصها و عناصر و رنگ و زنگ و صدا و صبغۀ خود،آغازی دارد،چگونه میتوان به استمرار آن کمک کرد؟ به دیگر زبان آیا بین تداوم،استمرار و بقای این نوع از ادبیات با آنچه در جامعه رخ میدهد، به خصوص پس از پیروزی انقلاب،یا به ثمر رسیدن آن میتوان رابطهای را یافت.