نقدهای گروه دوم نیز گرچه فلسفی و روشمند نیست، اما ورود به چنین منازعه ای را می توان جدالی معرفتی به شمار آورد.
مصداق بارز این گونه از نقدها شبهه ای است که از سوی برخی از معاصران به شیوۀ پژوهش و نگارش ملاصدرای شیرازی وارد شده و آن اینکه او در بسیاری از نوشته هایش از منابع پیش از خود بهره می برد، ولی به هیچ نوشته ای ارجاع نمی دهد تا شاید با استفاده از غفلت مخاطبان بتواند با هنر تردستی و شعبده بازی، نظریه ای را به خود منتسب سازد.
غافل از اینکه اولا شیوۀ ارجاع به منابع پیشین، روشی نوین در پژوهشهای معاصر است و در میان قدما مرسوم نبوده و به دلیل اشتهار نظریه ها برای هیچ کس این شبهه پیش نمی آمده که محققی با عدم استناد در پی سرقت علمی است.