چکیده:
شیخ شهابالدین یحیی سهروردی (شیخ اشراق) یکی از متفکران بزرگ ایران است که بیشتر در حوزه فلسفه و کلام اسلامی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است و چنانکه باید منتقدان ادبی، آثار او؛ به ویژه رسالههای فارسی او را که به شکل حکایتهای تمثیلیـ رمزی نوشته شدهاند، مورد نقد و بررسی قرار ندادهاند. بهکارگیری نظریههای نقد ادبی جدید در تحلیل روایتهای سهروردی و دیگر نویسندگان دوران کلاسیک میتواند ارزشهای نهفته اینگونه آثار را بهتر نمایان سازد. در این پژوهش سعی شده است با تمرکز بر علم «روایتشناسی» انسجام ساختاری و روایی داستان تمثیلی «رسالةالطیر»، نقد و بررسی شود. نتایج تحقیق نشان میدهد سهروردی استفاده مناسبی از راوی اول شخص داشته و در بهرهگیری از شگردهای مختلف از جمله در استفاده از زمان، ایجاد زمان سمبلیک و تعلیق مانند داستاننویسان مدرن امروزی عمل کرده است.
Sheikh Shahab-Al-Din Yahya Suhrawardi is considered as one of the greatest Iranian thinkers who are mainly famous in the field of Islamic philosophy and Kalam. His works، specially his Persian treaties، which are allegorical and of symbolic expression، have not been studied yet، as they deserve to. Applying new theories of literary criticism to them and the works of the rest of classics can reveal their hidden values. In this paper we have tried to study the structural and narrative coherence of Resalatuttayr (Treaties on the Birds)، an allegorical story of Suhrawardi’s، adapting a narratological approach. Findings of the research show that Suhrawardi has skillfully used the first person point of view. He appears like a modern novelist in his perfect use of fictional elements، such as narrative time، creating symbolic time، and suspension.
خلاصه ماشینی:
به بیان دیگر او با اشاره و با القای این نکته که هنوز مشغول گوش کردن به او هستند، بین آغاز و انجام روایت به نوعی پیوند و تناسب تنگاتنگی برقرار میسازد که فقط در صورت استفاده از راوی اول شخص ممکن است؛ زیرا زمانی که از این نوع راوی استفاده میشود، هدف، عینی و واقعی کردن داستان برای نزدیک کردن آن به ذهن خواننده است.
در اینجا شاید چنین به نظر برسد که آغاز داستان، تعادلی در خود ندارد؛ زیرا در همان ابتدا راوی یعنی همان شخصیت اصلی داستان، فریب میخورد و به اسارت در میآید، حال آنکه تعادل اولیه، پرواز آزاد پرندگان قبل از نشستن بر زمین است؛ زیرا در قضیة پنجم از سلسلة اول نمودار فوق، پس از تلاش پرندگان برای رهایی چنین آمده است: «یک چند همچنان بودیم تا بر آن خو کردیم و قاعدة اول خویش را فراموش کردیم و با این بندها بیارامیدیم و با تنگی قفس تن در دادیم» (ص200، خ11ـ 12).
الگوی کلی داستان را میتوان اینگونه نمایش داد: وضعیت تعادلX (آزادی و پرواز) ← رخدادY که تعادل را بر هم میزند (اسارت) ← حرکت (تلاش برای رهایی) ← وضعیت تعادل ثانویهZ (مژده به رهایی) پایان بندی روایت درخواست دوستان از راوی برای شرح شکوه ملک (ص204، خ15) توضیحات راوی (ص204، بند18) ردشدن از جانب دوستان (ص205، خ3ـ 11) اندوه راوی از انکار دوستان (ص205، خ12) زمان در این روایت، داستانی از گذشته نقل میشود و مخاطب میپندارد راوی خاطرهای را از گذشته باز میگوید.
راوی در زمان حال برای بازگویی داستان خود از گذشتهنگر استفاده میکند و این گذشتهنگر درون داستانی است.