چکیده:
با مرگ ایل ارسلان خوارزمشاه در سال ٥٦٨ ه .ق ، دولت خوارزمشاهی وارد دوره ای از بحران شد. سلطانشاه پسر ایل ارسلان که در نبود برادرش تکش ، خوارزمشاه شده بود، با حمله تکش و قراختائیان مجبور به فرار شد و پس از چندی در سال ٥٧٠ ه .ق به سلطان غیاث الدین محمد غوری پناه برد و از این تاریخ رسما روابط غوریان و خوارزمشاهیان شروع شد. این روابط با فراز و فرود هایی تا سال ٦١٢ ه .ق ادامه یافت که بیشتر آن حول پناهنده شدن شاهزادگان خوارزمی به دربارغور بود. به همین خاطر بیشتر این روابط با دشمنی و عناد همراه بود. غوریان هم که در پی فرصت برای تصرف خراسان و گسترش قلمرو خود بودند، از آن استقبال می کردند. در مقام مقایسه چون غوریان از لحاظ نظامی ضعیف تر از خوارزمشاهیان بودند، در صدد ادامه یافتن اختلاف بین خوارزمشاهیان بودند تا اینکه ضعیف شده و بتوانند به آنان ضربه بزنند. این سیاست تا زمانی که سلطان غیاث الدین محمد زنده بود، جواب می داد ولی بعد از مرگ وی ، غوریان وارد دوره ای از بحران داخلی شده و به تدریج ضعیف شدند. بعضی از شاهزادگان غوری به خوارزمشاهیان پناه بردند تا بتوانند حکومت غور را به دست بیاورند. سرانجام در سال ٦١٢ ه .ق با تشدید بحران در غور، سلطان محمد خوارزمشاه به غور لشکر کشید و آنجا را تا مرزهای هند متصرف شده و حکومت آن را به پسر بزرگش جلال الدین مینکبرنی می سپارد.
خلاصه ماشینی:
اين سياست تا زماني که سلطان غياث الدين محمد زنده بود، جواب مي داد ولي بعد از مرگ وي ، غوريان وارد دوره اي از بحران داخلي شده و به تدريج ضعيف شدند.
غوريان ، خوارزمشـاهيان ، تکـش ، سلطانشـاه ، غيـاث الـدين محمـد، معزالدين محمد مقدمه غوريان و خوارزمشاهيان دو دولت محلي تابع سلجوقيان بودند که با ضعيف شـدن آن دولت ، درصدد کسب استقلال برآمدند و بعد از مرگ سلطان سـنجر بـه ايـن مقصـود دست يافتند.
ياقوت حموي درباره غور مي نويسد: «غور به ضم اول و سکون ثانيه و آخره راء، اين ناحيه ولايتي کوهستاني و بين هرات و غزنه و سرزميني وسيع و بسيار سرد و عبور و مرور از آن خطرناک و وحشت انگيز بود و با وجود وسعت فراواني که داشت ، شهرهاي بزرگ درآن به چشم نمي خورد و بزرگ ترين آبادي هاي غور، قلعه اي مستحکم به نام فيروزکوه مقر حکومت سلاطين آن ناحيه از آل سام است » (حموي ، ١٩٦٥، ج ٨٢٣:٣).
سلطان غياث الدين غوري که از سلطانشاه به عنوان حکمران مهمان استقبال کرد تنها به خاطر تسلط بر خراسان نبود، بلکه در مداخله در امور داخلي خوارزم نيز ترديد به خود راه نداد.
به اين ترتيب سلطان غياث الدين بعد از مرگ تکش و به عنوان احقاق حق هنـدوخان کـه بـه وي پناهنـده شده بود، به خراسان حمله ور شد و در کمتر از يک سال آنجا را متصرف شد.
ق با لشکرکشي سلطان محمد خوارزمشاه به غور اين کار انجام شد و غوريان براي هميشه به تاريخ پيوستند، کما اينکه خود خوارزمشاهيان هم چند سال بعد توسط مغولان از بين رفتند.