چکیده:
قیام 15 خرداد سال 1342 یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ سیاسی معاصر ایران است که تاکنون آثار و مقالات بیشماری پیرامون آن نگاشته شده است. اهمیت این موضوع بدان علت است که این واقعه مبداء نهضت بزرگی به نام انقلاب اسلامی بود که در نخستین قدم ها به شدت کاخ سلطنت تا دندان مسلح محمدرضا شاه را لرزاند و تا مرز سقوط پیش رفت. اما حبس حضرت امام خمینی رهبر این قیام از یک سو و کوتاهی سایر مراجع بزرگ روحانی از سوی دیگر و سرکوب وحشیانه مردم توسط رژیم و عقب نشینی مردم از صحنه پس از یک هفته، از جمله عواملی بود که مانع از سقوط زود هنگام سلطنت شاه، در 15 خرداد 1342 شد. آنچه در این رویداد بزرگ تا حدود زیادی مغفول مانده نقش منفی و پیدا و نهان اسدالله علم نخست وزیر شاه است که تاثیر مهمی در تشدید اختلاف روحانیت و حکومت و بعد هم سرکوب مخالفان ایفا نمود. لذا با وجود انبوه پژوهش ها و مطالعاتی که تاکنون درباره این قیام صورت گرفته اما زوایای زیادی از این رویداد به ویژه نقش منفی اسدالله علم در این قضایا ناگفته یا کم گفته مانده و جای بررسی و کالبد شکافی دارد. به طوری که بررسی جامع نقش علم در رویدادهای سیاسی مهرماه 41 تا خرداد 42 مستلزم تدوین کتاب مستقلی است، که همت پژوهشگران متعهد انقلاب را می طلبد. لذا با توجه به اهمیت این مسئله، ما در این مقاله برای نخستین بار به بررسی نقش اسدالله علم در واقعه 15 خرداد می پردازیم. البته بررسی نقش علم در سرکوب قیام 15 خرداد به معنای تبرئه شاه در این جنایت تاریخی نیست. چرا که شاه عامل اصلی بازداشت امام و سرکوب مخالفان بود و در این زمینه حتی تردید هم نداشت. لذا بررسی سخنان و مواضع سیاسی او از مهرماه سال 41 تا مرگش به خوبی این سخن را تایید می کند که اگر کوچک ترین تردیدی شاه در این باره داشت لااقل یک بار در سخنان و مواضع و کتاب هایش اظهار ندامت می کرد. در حالی که او تا پایان زندگی خفت بارش در خارج کشور از کشتار مردم در 15 خرداد و پس از آن دفاع نموده است. اما او برای حفظ دیکتاتوری اش نیاز به مجریان حلقه به گوشی داشت که اهداف پلیدش را در سرکوب مردم مسلمان بی کم و کاست اجرا نمایند و لذا نقش علم در اینجا به عنوان نخست وزیر و بالاترین مقام اجرایی پس از شاه حائز اهمیت می باشد.