Abstract:
آیسخولوس، سوفوکل و اوریپید، سه تراژدینویس برجستۀ یونان، هر یک، اسطورۀ الکترا را برای آفرینش تراژدی برگزیدهاند و آن را با شیوۀ خاص خود، دراماتیزه کردهاند. هدف از این پژوهش، ارائۀ شیوه ای هدفمند در بررسی تطبیقی این تراژدی ها برای مکاشفۀ فرایند آفرینش شخصیتهای ضدقهرمان، در آثار این سه تراژدی نویس است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که هر یک از این نویسندگان، در بازآفرینی این روایت اسطورهای در تراژدیهای خود، چگونه و با چه الگوی متمایزی، شخصیتهای ضدقهرمان اسطورهای را بازآفرینی کردهاند؟ مقالۀ حاضر، با تبیین روش شخصیت پردازی غیرمستقیم، به شیوهای توصیفی ـ تحلیلی، میکوشد وجوه افتراق الگوهای شخصیت پردازی این سه تراژدی را با توجه به ویژگیهای ضدقهرمانان موجود در آنها مورد بررسی قرار دهد و این فرضیه را مطرح می کند که برخلاف غالب تراژدی های یونانی که شخصیت های نمایشی در آن ها معمولا به صورت مستقیم، یا در پرولوگ یا توسط همسرایان و یا با توصیف های شخصیت های فرعی مثل پیک در آغاز نمایش معرفی می گردند؛ شخصیت های این سه تراژدی به صورت غیرمستقیم برای مخاطبان معرفی می گردند و کنش و گفتار آنان به ویژه بر بنیاد حوادثی استوار است که در «پیش داستان» شکل گرفته است. مقاله بر اساس جدول های مقایسهای، با اثبات فرضیه، و در پاسخ به پرسش های اصلی تحقیق، به این نتیجه می رسد که هر سه تراژدی نویس، ضدقهرمانان تراژدی های خود را بر بنیاد فردیت بخشی شخصیت، در برابر تعمیمیافتگی اسطوره آفریده اند.
The three prominent Greek playwrights, Aeschylus, Sophocles, and Euripides have paid attention to the myth of Electra and have dramatized it in their own ways. The main aim of this research is to provide a meaningful approach to comparative study of these tragedies, to reveal the process of creating antagonists. The important question in this essay is that, in recreating this mythological narrative, how and in which special pattern, each of these writers have created the mythological antagonists. This essay by explaining the “indirect characterization”, in a descriptive-analytical way, intends to examine the differences between the characterization patterns of these three tragedies according to the aspects of the antagonists. The essay present this hypothesis that, on the contrary to the most of Greek tragedies in which dramatic characters are introduced directly in prologue or by chores and or by description of secondary characters (just like as emissaries), at the beginning of the plays, in these three tragedies, characters are introduced indirectly to the audiences by their speeches and actions and especially by the adventures which forms in the pre-story of these plays. This article, based on comparative tables, by proving the hypothesis, and by answering to the main research questions, concludes that all three playwrights have created their own Antagonists, based on the individualization of the character, against the generalization of Electra’s myth.
Machine summary:
پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که هر یک از این نویسندگان، در بازآفرینی این روایت اسطورهای در تراژدیهای خود، چگونه و با چه الگوی متمایزی، شخصیتهای ضدقهرمان اسطورهای را بازآفرینی کردهاند؟ مقالهی حاضر، با تبیین روش شخصیتپردازی غیرمستقیم، به شیوهای توصیفی ـ تحلیلی، میکوشد وجوه افتراق الگوهای شخصیتپردازی این سه تراژدی را با توجه به ویژگیهای ضدقهرمانان موجود در آنها مورد بررسی قراردهد و این فرضیه را مطرح میکند که برخلاف غالب تراژدیهای یونانی که شخصیتهای نمایشی در آنها معمولاً به صورت مستقیم یا در پرولوگ یا توسط همسرایان و یا با توصیفهای شخصیتهای فرعی مثل پیک در آغاز نمایش معرفی میگردند، شخصیتهای این سه تراژدی به صورت غیرمستقیم برای مخاطبان معرفی میشوند و کنش و گفتار آنان بویژه بر بنیاد حوادثی استوار است که در «پیشداستان» شکلگرفتهاست.
پیشینهی تحقیق نظر به رویکرد ویژهی این مقاله در خصوص بررسی الگوهای ضدقهرمان در سه تراژدی یونانی، پیشینهی قابل بررسی این پژوهش از یک سو به آثار علمی دربارهی شخصیتپردازی و بویژه شخصیتپردازی غیرمستقیم ضدقهرمان در ادبیات داستانی و همچنین ادبیات نمایشی مربوط است و از سوی دیگر وابسته است به تحقیقاتی که در زمینهی تراژدیهای یونانی به فارسی انجام پذیرفته و یا به فارسی ترجمه شدهاست.
در تراژدیهای یونان باستان و بویژه تراژدیهای الکترا، شخصیتپردازی شخصیتهای نمایشی چون نمایش اعمال، گفتار و خصوصیات اجتماعی و اعتقادی آنان، علاوه بر اینکه وابسته به ویژگیهای اساطیری آنان است، همچنین منوط به «پیشداستان» تراژدی است.
در دو نمایشنامهی دیگر (آثار سوفوکل و اوریپید)، اورست جز در هنگام کشتن کلوتایمنسترا او را نمیبیند و با او گفتوگویی ندارد و این الکتراست که مادرش را مورد خطاب قرار میدهد و طی گفتوگو با وی، او را به دلیل اعمال گذشتهاش، گناهکار قلمداد میکند.