Abstract:
در این پژوهش به بررسی راهبرد مشارکت سیاسی در میان کنشگران چهار حوزه معلمی، دانشجویی، زنان و کارگری پرداختیم. سوال محوری این است که کنشگران چه راهبردهایی را برای دستیابی به مطالباتشان در بستر نظام سیاسی موجود در پیش میگیرند. بدین منظور از نظریات دموکراتیکسازی و انعطافپذیری اقتدارگرایی سود بردیم. برای جمع آوری دادههای تحقیق، از روش کیفی و مصاحبههای نیمه ساختاریافته با 22 نفر از فعالان چهار حوزه منتخب استفاده کردیم و با کمک تحلیل محتوای تماتیک به تجزیه و تحلیل مصاحبه ها پرداختیم. یافتههای پژوهش نشان میدهند کنشگران از چهار راهبرد 1- روابط حسنه یا تعامل با حاکمیت، 2- مقاومت در برابر حاکمیت، 3- بازسازی درونی پس از وقوع سرکوب و 4- ائتلاف استفاده میکنند. کنشگران گاه به طور همزمان و ترکیبی چند راهبرد را بکار میگیرند و یا در طول زمان، راهبردهای متفاوت را در مقاطع زمانی مختلف تجربه میکنند. نتایج حاکی از آن است که تشکلها ابتدا مذاکره با مسئولان را آزمون میکنند، سپس مسیر اشکال غیررسمی کنشگری را طی میکنند که هزینهبرند. بالا رفتن هزینه، کنشگران را وادار به پنهانکاری فعالیتهایشان میکند. در واقع کنشگران در زمانهای که فرصت سیاسی برای فعالیت وجود دارد از آن بهره میبرند و در زمانهی عسرت و انسداد فضای سیاسی میان کنشهای رسمی و غیررسمی جابهجا میشوند.
This study aims at examining strategies of political participation of four varied groups, namely teachers, students, women, and labourers. Drawing on theories of formal/informal political actions, the paper has interrogated the political strategies actors employ to realize their claims within the broader political scene.This includes theories of democratization and authoritarian resilience. In order to gather data, the study uses qualitative methods and semi-structured interview.In this light, 22 political activists from different groups were interviewed.Following this, thematic content analysis came along to assess the findings.Accordingly, four different strategies have been recognized, that is rapprochement or negotiating with state, resisting against state, renewal and reconstructing the organization after repression, and finally making coalition with other groups. However, these strategies should not be considered as completely separated way of acting in the political scene.Quite contrary, actors more often employ the combination of these varied strategies. Furthermore, it seems that political organizations have a kind of sequence beginning with contacting and negotiating with statesman.Next step would be more informal way of action (legal or illegal) which is not without consequences.These consequences make political activists more cautious and lead them toward informal and underground activities including establishing non-registered groups and individual or collective sporadic activities.
Machine summary:
بدين ترتيب سؤالات محوري زير به منظور دستيابي به اهداف مدنظر بوده اند: ١- کنشگران (در چهار تشکل کارگري، معلمي، زنان و دانشجويي) چه راهبردها و برنامه هايي براي دستيابي به مطالبات يا حرکت در مسير خواسته هايشان در بستر نظام سياسي موجود در پيش گرفتند؟ ٢- کنشگران سياسي موردمطالعه در اين پژوهش به سراغ چه اشکالي از کنشگري رفتند و دليل انتخاب آن اشکال از سوي آن ها چه بوده است ؟ پيشينه تحقيقات درباره مشارکت سياسي عمدتا با محوريت دو سوژه سياسي مختلف انجام شده اند؛ گروهي از پژوهش ها به سراغ شهروندان منفرد و عادي جامعه رفته اند و ميزان و نوع مشارکت سياسي را در ميان آن ها موردسنجش قرار دادند و گروهي ديگر کنشگران سياسي و مدني در جامعه را محور پژوهش خود قرار دادند، يعني کساني که به گروه ، سازمان ، حزب يا جنبشي وابسته اند و کم وبيش به صورت سازمان يافته تر دست به کنش ميزنند.
از سوي ديگر وجه مشترک اغلب پژوهش هايي که در کشورهاي اروپايي و آمريکا با محوريت مشارکت سياسي به ويژه در ده سال اخير صورت گرفته ، اين است که اگرچه آمار، کاهش نرخ مشارکت سياسي در ميان شهروندان و به خصوص جوانان را نشان ميدهد، اما درصورتيکه تعريف مشارکت را از اشکال سنتي و نهادمند آن اندکي فراتر بريم و اشکال غيررسمي، غيرسلسله مراتبي و غيرنهادمند را وارد تعريف مشارکت سياسي کنيم ، شاهد تغييراتي خواهيم بود که در سال هاي اخير در شکل فعاليت سياسي رخ داده است که درنتيجه ي آن امکان هاي تازه اي براي تفسير کاهش مشارکت سياسي در اختيار پژوهشگران و سياست گذاران اجتماعي و سياسي قرار ميدهد.