Abstract:
حکایت «شیخ صنعان» یکی از روایتهای خواندنی در ادبیات عرفانی است. ضرورت و کاربست نظریههای جدید، موجب میشود تا حکایت مذکور فراتر از متن و بافت عرفانی خود، نشاندهنده دلالتهای جامعهشناختی و روانشناختی باشد. با استفاده از رویکردهای مربوط به روانشناسی اجتماعی، علاوه بر خارج-کردن متن مذکور از محدویتهای سنتی، ظرفیتی توضیحی و تفسیری فراهم میشود تا حکایت «شیخصنعان» با توجه به نظریه «داغ ننگ» اروینگ گافمن، مورد ارزیابی قرار گیرد. گافمن با اصرار بر تحلیل رفتار و کنشهای آگاهانه افراد در اجتماع، مبدع جامعهشناسی تحلیلی و غیر کمّی است. روش تحقیق مورد نظر در این مقاله نیز کیفی، توصیفی و از نوع تحلیل رفتار و کنش فردی است. وجود متغیرهایی چون «الگوی نمایش»، «دو خویشی»، «طردشدگی و انزوای اجتماعی»، «ضایع شدن هویت مشترک»، «آگاهان و خودیها»، «آشکارشدگی»، «عادتواره»، «بازیافتن هویت از دسترفته»، «مکانیسمهای دفاعی و روانی» و... در روایت شیخ صنعان، موجب شده استتا تحلیل و همچنین نتایج برآمده از کاربست نظریۀ جامعهشناختی- روانشناختی «داغ ننگ» گافمن در این حکایت، باورپذیر و متقاعدکننده باشد. پیشفرض این است که عدم تعادل و توازن میان «خود» فردی و «خود» اجتماعی، موجب «داغ ننگ» و رسوایی شیخ صنعان شده است.
the story of "sheikh sanan" is one of the beautiful narrations in
persian literature. the application of new theories causes the
mentioned anecdote to show sociological and psychological
suggestions beyond its mystical text and context. using approaches
related to social psychology, in addition to taking the text out of the
traditional limitations, an expounding and interpretativecapability is
provided to estimate the story of "sheikh sanan" according to irving
goffman's " stigma" theory. in the present article, an endeavor is
made to scrutinize the "story of sheikh sanan" by means of qualitative
description and analysis. the premise is that there are variables such
as "play pattern", "pattern of individual and collective kinship",
"social exclusion and isolation", "loss of common identity",
"learning", "knowledge and insiders", "revelation", "habitual",
"recovery of lost identity", "defense and psychological mechanisms",
etc. in the mentioned narrative, has caused criticism and analysis as
well as the results of applying goffman's "stigma" theory, be
believable and convincing.the presupposition is that the lack of
balance between the individual "self" and the social "self" has caused
the "stigma" of sheikh sanan.
Machine summary:
سؤال اين است که : آيا ميتوان حکايت «شيخ صنعان » را با تأکيـد بـر نظريـۀ «داغ رسـوايي(٢)» اروينـگ گافمن مورد بررسي و تحليل قرار داد؟ آيا ناتواني در برقراري تعادل و توازن ميان «خود» فـردي و «خـود» مشـترک، موجـب رسوايي شيخ صنعان شده است ؟ پيش فرض مقالـه ايـن اسـت کـه متغيرهـايي تفسـيري ماننـد «از دسـت دادن هويـت گروهي »، «انـزوا و طـردشـدگي»، «طـرح تقابـل در الگـوي دو خويشـي»، «صـحنه و الگـوي نمايش »، «وجود آگاهان و اطرافيان »، «درسآموزي »، «عادت وارهها» و ...
جملــــۀ يــــاران بــــه دل داري او جمـــع گشـــتند آن شـــب از زاري او همنشــيني گفــتش اي شــيخ کبــار خيــز ايــن وســواس را غســلي بــرآر شــيخ گفــتش امشــب از خــون جگــر کـردهام صـد بـار غسـل اي بـيخبـر آن دگر يک گفت تسـبيحت کجاسـت کي شـود کـار تـو بـيتسـبيح راسـت گفــت تســبيحم بيفکنــدم ز دســت تــا تــوانم بــر ميــان زنــار بســت آن دگـــر يـــک گفـــت اي پيـــرکهن گــر خطــايي رفــت بــر تــو توبــه کــن گفــت کــردم توبــه از نــاموس و حــال تــايبم از شــيخي و حــال و محــال آن دگــر يــک گفــت اي دانــاي راز خيــز خــود را جمــع کــن انــدر نمــاز گفـــت کـــو محـــراب روي آن نگـــار تــا نباشــد جــز نمــازم هــيچ کــار آن دگر يک گفت تا کـي زيـن سـخن خيــز در خلــوت خــدا را ســجده کــن گفــت اگــر بــت روي مــن اينجاســتي ســـجده پـــيش روي او زيباســــتي آن دگر گفـتش کـه هـرک آگـاه شـد گويد اين پير ايـن چنـين گمـراه شـد گفت مـن بـس فـارغم از نـام و ننـگ شيشۀ سال وسب شکسـتم بـه سـنگ آن دگر گفتش کـه دوزخ در ره اسـت مــرد دوزخ نيســت هرکــو آگهســت گفــت اگــر دوزخ شــود همــراه مــن هفــت دوزخ ســوزد از يــک آه مــن آن دگــر گفــتش بــرو ســاکن ببــاش بـــاز ايمـــان آور و مـــؤمن ببـــاش گفت جـز کفـر از مـن حيـران مخـواه هــرک کــافر شــد ازو ايمــان مخــواه (عطار، ١٣٧٤: ٧١-٧٢) ابيات بالا نشان ميدهد که مريدان تلاش ميکنند تا با شيخ صنعان همدردي کننـد.