خلاصة:
اجزای عمل اکراهی در عبادات بدین معنا که شخصی نسبت به انجام عمل عبادی فاقد جزء و شرط یا همراه با مانع، مکره شود، همچون اجزای عمل اضطراری و ظاهری، مورد کنکاش و بررسی مستقل قرار نگرفته و به عنوان یک قاعده مستقل مطرح نشده است. حال آن که با مراجعه به منابع مکتوب اصولی و فقهی و با بررسی و تحلیل دیدگاهها و فتاوای مختلف فقیهان و اصولیان ذیل مصادیق این مساله، میتوان به قاعدهای مستقل دراینباره دست یافت. بر اساس بررسی و تحلیل های صورت گرفته، پنج دیدگاه متفاوت دراینباره به دست آمده است. از نگاه نگارندگان با توجه به ادله قرآنی و روایی موجود چنین به دست میآید که عمل امتثال شده در حال اکراه، مجزی از واقع بوده و با رفع اکراه نیازی به اعاده یا قضای عبادات نخواهد بود. بنبابراین می توان اجزای عمل اکراهی را همچون اجزای عمل اضطراری یا ظاهری به عنوان یک قاعده در علم اصول و فقه مطرح کرد.
ملخص الجهاز:
اینکه شخصی، مکلف را نسبت به انجام صورت خاصی از عمل اجبار و اکراه کند ـ مثلاً وی را مجبور کند نماز بدون سوره بخواند ـ آیا چنین تکلیفی با رفع اکراه در وقت یا خارج وقت، مکفی و مجزی از تکلیف واقعی است؟ این صورت مسئله در کلمات اصولیان به عنوان یک فرض مستقل مطرح نشده است، اگرچه در برخی فروع فقهی بدان توجه شده و فتوا به اجزاء یا عدم اجزای آن دادهاند.
اکراه شود که برخی از اَجزا و شرایط آن را رعایت نکرده ـ از جمله اینکه نماز بدون سوره بخواند یا مجبور شود برخی موانع عمل عبادی را همچون خوردن و آشامیدن در حال روزه را ایجاد کندـ آیا چنین نماز و روزهای مجزی از نماز و روزه واقعی هست یا شخص ملزم است در صورت رفع اکراه در وقت یا خارج از وقت، عبادت خود را اعاده یا قضا کند؟ دیدگاههای مطرح چنانکه بیان شد، نسبت به اجزای عمل اکراهی، به صراحت و به صورت منسجم از سوی دانشوارن فقه و اصول، دیدگاهی مطرح نشده است، اما میتوان سه احتمال را از کلمات ایشان به دست آورد: 1.
این سه مبنا در استدلال به روایت تأثیرگذار است؛ چون بنابر تقدیر مؤاخذه، حدیث رفع قابلیت استدلال برای اثبات قاعده اجزاء را از دست میدهد؛ زیرا بنابر چنین تقدیری تنها عقاب از شخص مکرَه مرتفع است و حدیث نسبت به بحث لزوم یا عدم لزوم اعاده و قضا دلالتی ندارد، 2 اما بنابر تقدیر جمیع آثار یا حتی اثر مناسب هر فقره، قابلیت و امکان استنناد به روایت وجود دارد (ر.