خلاصة:
اصل نبوت یا همان «نبوتعامه» یکی از اصول بنیادین ادیان الهی است؛ در هیچ دین و مسلکی، یا دستکم در هیچ دین الهی، انفکاک میان دین و پیامبر ادعا نشده است. مبحث نبوت متکی بر یقین به وجود خدای عادل و حکیم است؛ ازاینرو مسئله توحید و صفات الهی، همچون عدل و حکمت، در این نوشتار مفروغعنه به حساب آمدهاند.
برای اثبات نبوتعامه دلایل محکم عقلی وجود دارد؛ نکته مهم و قابل توجه آن است که عالمان شیعه در بسیاری از این دلائل، بعضی از مقدمات براهین مذکور را مسلّم و مفروغعنه دانسته و آنها را بررسی نکردهاند یا در جایگاه دیگری به اثبات آن پرداختهاند؛ مثلا وقتی از برهان حکمت الهی در راستای اثبات ضرورت نبوتعامه بهره بردهاند، برای اثبات ناتوانی عقل در رساندن بشر به سعادت و کمال (بهعنوان یکی از مقدمات این برهان) دلیلی نیاوردهاند. همین موارد زمینهساز نقد «دلایل عقلی ضرورت نبوت» را از سوی برخی فراهم کرده است.
منتقدان، مهمترین براهین عقلی اثبات ضرورت نبوتعامه را نقد میکنند و اصرار دارند که چنین ضرورتی غیرقابل اثبات است و عقل و تجربیات علمی بشر، بهتنهایی میتواند او را به سرمنزل مقصود برساند!
یکی از کتابهایی که در سالهای اخیر با همین موضوع نگارش شده است، کتاب «نقد مبانی نظری نبوت»، مجموعه مقالات حجتالله نیکویی است. وی در این مقالات اصرار دارد که اصول موضوعه و پیشفرضهای متکلمان مسلمان برای دفاع از ضرورت نبوتعامه، ناتمام و فاقد اعتبار عقلانی است؛ ازاینرو در نوشتار حاضر کوشیدهایم پیشفرضهای کلامی ضرورت نبوتعامه را بررسی و مدلل سازیم.
ملخص الجهاز:
اشکال بر مقدمه سوم برهان حکمت بر ضرورت نبوت: در این مقدمه آمده است: عقل انسان توانایی کشف و شناخت راه رسیدن به کمال اختیاری و سعادت واقعی را ندارد لذا مستشکل در تبیین سعادت و کمال گفته است: «به زعم دینداران، سعادت واقعی یعنی نجات و رستگاری در آخرت (جهانِ پس از مرگ)؛ اما همانطور که پیش از این در نقد مقدمه دوم گفتم، اولاً این تعریف هنگامی درست است و میتواند پشتوانه مقدمه مورد بحث باشد که از پیش و به روش عقلی، وجود زندگی پس از مرگ (آن هم با کیفیتی که در ادیان الهی آمده است) اثبات شده باشد» (نیکویی، بیتا، ص 5).
اشکال چهارم: وی معنا و مفهوم «سعادت» و «شقاوت»، به عنوان دو واژه استعمال شده در برهان حکمت، را به نقد کشیده و گفته است: سعادت واقعی یعنی نجات و رستگاری در آخرت (جهانِ پس از مرگ)؛ اما همانطور که پیش از این در نقد مقدمه دوم گفتم، اولاً این تعریف هنگامی درست است و میتواند پشتوانه مقدمه مورد بحث باشد که از پیش و به روش عقلی، وجود زندگی پس از مرگ، آن هم با کیفیتی که در ادیان الهی آمده است، اثبات شده باشد؛ و ثانیاً در اینجا باز با این پرسش مواجه هستیم که با فرض پذیرشِ معنای مذکور برای سعادت واقعی، دلیل این مدعا که میگوید: «عقل از کشف راه رسیدن به سعادت واقعی (رستگاری در آخرت) عاجز است، چیست؟» (نیکویی، بیتا، ص 5).