ملخص الجهاز:
ما فکر میکنیم مردم، آدمهای عمیقتر و مرتبه بالاتر را راحتتر قبول میکنند؛ درحالیکه مسئله بالعکس است؛ یعنی هرکسی درجه معرفتش بالاتر باشد فهم این درجه بالاتر سختتر است، بنابر بسیاری از توصیهها و تذکرات، آن مقدار که خطاب به درجههای بالاتر است خطاب به درجههای پایینتر نیست؛ مثلاً در روایات درجات ایمان کتاب کافی، بعضی وقتها از درجات ایمان به هفت مرتبه تعبیر میکند، (همان) بعضی وقتها تعبیر ده مرتبه دارد، و بعد میگوید کسی که در مرتبه بالاتر است حق ندارد مرتبه خودش را بر مرتبه پایینتر تحمیل کند و از آن طرف هم افرادی که پایینتر هستند غالباً چه بخواهند چه نخواهند اگر فهم درجه بالاتر به اینها عرضه شود، خیلی شدید، پَس میزنند و انکار میکنند!
این مسئله را از زاویه دیگر نگاه کنیم؛ ابوذر یک آدم اصلاحطلب و اصلاحگر به معنی درست کلمهاش بود؛ یعنی با مفاسد درگیر میشد اما همین ابوذر اگر با درجات سلمان مواجه شود او هم آسیب میبیند؛ درحالیکه واقعاً کدام بالاتر است؟ سلمان بالاتر است؛ یعنی اینکه اگر بخواهیم در فضای آسیبشناسی قدم برداریم یک توجه مهمی باید بهمراتب ایمان داشته باشیم، مبادا این چیزی را که بهعنوان آسیب مطرح میکنیم، یک فهم بالاتر از دین است که من نفهمیدهام و به همین علت آن را بهعنوان آسیب مطرح میکنم!
دقت کنید کدام نسبیگرایی غلط است؟ اینکه بگوییم «هیچ امر صحیح و خطایی از هم قابلشناسایی نیست و همهچیز نسبی است» غلط است؛ اما منظور ما این نبود؛ باید توجه داشت که ما با طیفی از افراد با سلایق مختلف مواجهه هستیم اما این طیف بیدروپیکر نیست؛ بیان شد که واجب و حرام، حد عمل ما است، اگر کسی به مجلس امام حسین( رفت اما بدتر شد!