Abstract:
از دهه 1980 به بعد مفهوم جديدي مطرح شده است كه به الگوي حكمراني خوب مشهور است . پس از اينكه دولتها در اواخر قرن بيستم و بيست و يكم با چالش هاي جديدي نظير رهيافت دولت بزرگ؛ اجماع واشنگتني روبرو شدند، الگوي حكمراني خوب را به عنوان چارچوبي جهت خروج از اين چالش ها مطرح كردند. وجود حكومت مستلزم حكمراني است كه سكان هدايت جامعه انساني را بر عهده بگيرد و اهداف جمع را به سر منزل مقصود برساند. همچنين بهترين شكل و بهترين نوع نظام سياسي همواره دغدغه اصلي و اساسي انديشه هاي سياسي بوده است و در تفكرات هر يك از انديشمندان به نوعي حاكميت مطلوب جامعه ترسيم گشته است؛ انديشه هاي سياسي ايراني – اسلامي نيز از اين قاعده مستثنا نبوده كه براي دست يابي به ديدي موثر درباره موضوع حكمراني خوب در ميان انديشمندان ايراني – اسلامي؛ امام خميني را به عنوان طراح نظام جمهوري اسلامي انتخاب كرديم. بنابراين در اين پژوهش سعي بر آن داريم كه سوال اساسي را ؛ مولفه هاي حكمراني خوب در انديشه سياسي امام خميني(ره) چيست؟ قراردهيم. فرضيه مقاله حاضر بدين شرح است كه: مهم ترين مولفه هاي حكمراني خوب در انديشه امام خميني با الهام از آموزه هاي قرآن، سيره و سنت حكومت نبوي عبارتند از: توجه به حاكميت قانون، مشاركت مردم، عدالت جويي، اعتماد سازي و پاسخ گويي حكومت به مطالبات مردمي. روش پژوهش بر اساس روش توصيفي- تحليلي و روش جمع آوري اطلاعات نيز كتابخانه اي مي باشد. چارچوب نظري هم بر اساس نظريه حكمراني خوب است.
Machine summary:
"به بیانی بهتر؛ نظامهای ملی از آنجا که هرکدام در یک شرایط ویژه و منحصر به فرد قرار دارند، براساس عقلانیت سیاسی و ملی، به دور از هرگونه شعارزدگی، با توجه به نیازها، تهدیدات، جایگاه منطقهای و بینالمللی و همچنین امکانات و محدودیتها، جمعیت، وسعت سرزمینی و جغرافیای سیاسی و اقلیمی خود، باید اهداف و منافع ملی خود را به صورتی طراحی و اولویتبندی کنند که با کمترین هزینه بدان نائل آیند؛ بنابراین نظام جمهوری اسلامی نیز به عنوان واحد دولت- ملت باید به صورتی منافع و اهداف ملی خویش را تنظیم کند که علاوه بر حفظ بقای خود، بتواند با پرداخت هزینههای اندک و با کنترل تهدیدها و مقابله با خطرات داخلی، منطقهای و بینالمللی به آرمانهای خود دست یابد، یعنی بتواند هم در داخل حیات طیبهای ایجاد کند که این مهم از طریق توسعهی همهجانبه قابل تحقق میباشد و هم در راستای کار ویژهی جهانی خود که همانا صدور ارزشهای اسلامی و انسانی انقلاب اسلامی است، توفیق حاصل نماید.
این ترکیب منافع ملی و مصالح اسلامی و شیعی، نیاز به ارائه الگویی بومی از توسعه و پیشرفت را بیش از پیش نشان میدهد و نیز بر این نظر تأکید میکند که نظریات نوسازی و توسعهی غربی پاسخگوی اهداف مورد تأکید نخواهند بود و جمهوری اسلامی ایران به عنوان الگوی جدید حکمرانی برای انسان معاصر، نمیتواند در این زمینه بر الگوهای سکولار متکی باشد؛ بدین ترتیب ملاحظه میشود؛ تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با منافع کلان ملی جمهوری اسلامی از حیث ایجاد الگوی منحصر به فرد توسعه، پیوستگی و وابستگی تام و تمام دارد و با این وصف میتواند با اتکا به تجربیات بشری در قالب حکمرانی خوب ضمن تعریف و تأمین منافع ملی، کارایی و توانمندی خود را بیشتر گسترش دهد."