Abstract:
منطق حاکم بر رویکرد آمریکا نسبت به ایران از زمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی کم و بیش قابل پیش بینی بوده، اما با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ این منطق رفتاری از سوی آمریکا به شدت غیرقابل پیش بینی شده است. فهم درست این رویکرد جدید که میتوان آن را به نوعی گرایش به جنگ سرد علیه ایران از سوی ترامپ تلقی کرد نیازمند نگرش به آن از لنز تعامل بین هویت و سیاست است. به این معنا که غیریت سازی از ایران به عنوان دشمن هویتی آمریکا زمینه نگرش حد اعلای خصم بودگی ترامپ نسبت به ایران را به وجود آورده است. لذا سوال اصلی این مقاله آن است که سیاست خارجی ترامپ نسبت به ایران در چه قالبی و براساس چه راهبردهایی شکل گرفته است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که نگرش سیاست خارجی ترامپ به ایران متاثر از عامل هویتی در قالب تهدید هستی شناختی و مبتنی بر یک راهبرد سه وجهی شامل غیریت سازی، مقوله بندی و انکار می باشد.
The logic behind the US approach to Iran has been more or less predictable since the victory of the Islamic Revolution, but with the rise to power of Donald Trump, this behavioral logic has become increasingly unpredictable for the United States. A proper understanding of this new approach, which can be considered as a kind of cold war against Iran by Trump, requires an attitude towards it through the lens of the interaction between identity and politics. In other words, alienation from Iran, as the enemy of American identity, has given rise to Trump's hostility toward Iran. So the main question of this article is in what format and on what strategies was Trump's foreign policy toward Iran formed? The research findings suggest that Trump's foreign policy approach to Iran is influenced by an identity factor in the form of an ontological threat based on a three-pronged strategy including alienation, categorization, and denial.
Machine summary:
در مسير مقابله با اين تهديد هويتي، ترامپ سياست خارجي دولت خود را برپايه اصل معکوس سازي هويت جمهوري اسلامي ايران يعني نشان دادن آن به عنوان کشوري تنش زا و تهديد نظام بين الملل و در مقابل تصويرسازي از هويت آمريکا به عنوان کشوري خواهان حفظ صلح و تعامل با ايران قرار داده است .
در جهت اين تغيير، ترامپ ماهيت سياست خارجي آمريکا، اهداف و شانس موفقيت آن را به چالش کشيد(١٦٢ :٢٠١٨ ,ndaBra) و يکي از مهمترين مواردي که ذيل اين تغيير و بينظمي سياسي دولت ترامپ از اولويت برخوردار شد(ازغندي و جهانگيري،١٣٩٧: ٩) اعمال راهبرد هابزي نسبت به ايران در شديدترين شکل خود بود، به طوري که ميتوان گفت منازعه با ايران در اين دوره محرکي براي حفظ هويت آمريکا و گفتمان ترامپ بود(يزدان فام ، ١٣٩٠: ١٩١).
ريشه اين نگاه ترامپ در قبال جمهوري اسلامي برمبناي امنيت هستيشناختي آن است که او تلاش دارد براي احساس تداوم رويدادها حتي آنهايي که در حوزه ادراک شخصي او و منافع آمريکا به طور مستقيم قرار ندارند و ميتوانند به تقويت ايران منجر شوند همواره پاسخي داشته باشد، و از آنجا که هدف اين پاسخ حصول ضريب موثري از اعتماد و اطمينان به تداوم هويت آمريکايي و تعريف هويتي ايران به عنوان دشمن است درنتيجه اين پاسخ به صورت از قبل تعريف شده مبتني بر دشمني خواهد بود.