Abstract:
داستان سیاوش یکی از داستانهای شاهنامه است که فردوسی در آن با بهره جویی هنرمندانه از برخی از عناصر داستانی و تکنیکهای داستانپردازی زمینه ساز غنای بیشتر آن گردیده است . سوگ سیاوش دربرگیرندة دو داستان عشق ممنوعۀ سودابه و داستان تبعید سیاوش به توران زمین و کشته شدن او به دست افراسیاب است که به نوعی ترکیبی از حماسه و غناست . در این مقاله به بررسی تکنیکهای داستانسرایی شاهنامه با تاکید بر عناصـر داسـتانی در داسـتان سـیاوش پرداخته شـده و به روش پژوهش توصـیفی-تحلیلی نوشته شده است . در سوگ سیاوش از عنصر گفتگو برای نشان دادن افکار شخصیتها، بسط داستان و پیشبرد وقایع ، بیان خصوصیات اشخاص ، معرفی روابط میان اشخاص ونسبت آنها،تصویرسازی، مشخص کردن مکان ، مشخص کردن زمان و فضاسازیاستفاده شده است و نتایج به دست آمده نشان میدهد که فردوسی در این داستان علاوه بر گفتگو از عناصــری همچون شــخصــیت پردازی، کشــمکش و پیرنگ در توصــیفاتش بهره برده و از تکنیکهایی همچون تعلیق ، خوش آغازی، ضرباهنگ ، به عقب کشیدن نقطۀ آغاز داستان و ترکیب داستان حماسی با داستان غنایی نیز در پرداخت پیرنگ آن استفاده کرده است .
Siavash's story is one of the Shahnameh's stories which Ferdowsi has enriched it with artistic elements of some of the story elements and storytelling techniques. Siavash grief involves the two stories of Forbidden Love and the story of Siavash deportation to Turan Land and his killing by Afrasiab, a combination of the epic and richness. This article investigates Shahnameh storytelling techniques with emphasis on fictional elements in Siavash's story and has been written using descriptive-analytical research method. This article investigates techniques of Shahnameh's storytelling with emphasis on fictional elements in Siavash's story and has been written using descriptive-analytical research method. In mourn of Siavash the element of dialogue is used to represent the characters' thoughts, to develop the story and to advance the events, to express the characteristics of the persons, to introduce the relationships between the persons and their relationships, to illustrate, to determine the places, to specify the time, and to make space. The results show that in this story, Ferdowsi uses elements such as characterization, conflict, and plot in addition to the dialogue, and uses techniques such as suspense, arousal, rhythm, flash back, and combining epic with lyric.
Machine summary:
اين وضعيت خود بازگوکننده آن انگاره مهم است که شخصيت و پيرنگ را همچون دو سر يک الاکلنگ در نظر ميآورد که جوهر اصلي آنها يکي است (تأملي ديگر در باب داستان ، پرين : ص ٤٠-٤١) ارسطو «شخصيت » را عامل دوم و وابسته به اصل و وجود «پيرنگ » معرفي کرده و اظهار داشته است که شخصيتها تنها براي شکل دادن به حوادث پيرنگ داستان ، به روايت راه مييابند (مقدمه اي بر ادبيات نقد و نظريه ، بنت و رويل : ص ٧٩).
سرنوشت که از نقش آفرينان تراژدي کلاسيک است ، اين بار چنين ظاهر ميشود: چنين اســــت کردار اين گنــده پير ســـتاند ز فرزنـــد پســـتان شـــير چو پيوســـته شـــد مهر دل بر جهان بــه خــاک انــدر آرد همــي ناگهــان (شـــاهنامه فردوســـي، ج ١، ابيـــات (2517-2515 در بيت پاياني اين پس گفـت وگـو، فردوسـي تلويحـاً بـه مخاطـب ميگويـد کـه جلـوة دراماتيک پايـان ايـن داسـتان ، در واقـع ، بـا داسـتان بعـدي وي، آورده شـدن کيخسـرو از تـوران بـه ايـران زمـين و گرفتـه شـدن کـين سـياوش بـه دسـت وي و يـارانش کـاملتر خواهد شد: ز خون سياوش گذشـتم بـه کـين بــه آوردن شــه ز تــوران زمــين (شاهنامه فردوسي، ج ١، ص ٢٥٢٢) آميــزة دوگانــه حماســه و درام در داســتان ســياوش موجــب شــده اســت کــه بخــش عمدة ابزار روايت آن ، گفت وگـو، بـر ويژگـيهـاي ايـن دو نـوع اسـتوار گـردد.