Abstract:
زمینه و هدف: ارتباطات نقش بسیار سازندهای در زندگی بشری ایفا میکند به خصوص در زوجین که ارتباطات بخش جداییناپذیر زندگی آنها را تشکیل میدهد، یکی از مواردی که میتواند موجب بهتر شدن ارتباطات بین زوجین و استفاده از الگوهای ارتباطی مناسب شود رابطه جنسی میباشد که برقراری مناسب و توام با آرامش این رابطه میتواند موجب ایمن شدن زندگی زناشویی و جلوگیری از طلاق عاطفی شود بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین الگوهای ارتباطی زوجین و آگاهی جنسی با طلاق عاطفی در بین دانشجویان متاهل دانشگاه حکیم نظامی قوچان میباشد.
روش: تحقیق حاضر در دسته پژوهشهای توصیفی از نوع همبستگی و از حیث هدف در زمره تحقیقات کاربردی قرار میگیرد. جامعه پژوهش حاضر تمام دانشجویان متاهل دانشگاه حکیم نظامی قوچان میباشد که با استفاده از جدول مورگان نمونهای مشتمل بر 200 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس برای این پژوهش انتخاب و پرسشنامههای آگاهی جنسی اسنل، فیشر و میلر (1991)، طلاق عاطفی گاتمن (1997) و الگوهای ارتباطی زوجین را تکمیل کردند.
یافتهها: نتایج تجزیه و تحلیل نشان میدهد که قسمتی از فرضیه اصلی پژوهش تایید میشود، بدین معنی که آگاهی جنسی و الگوی ارتباطی ارتباط مرد توقع/ زن کنارهگیری قادر به پیشبینی طلاق عاطفی در دانشجویان هستند ولی سایر الگوهای ارتباطی نمیتوانند طلاق عاطفی را پیشبینی کنند همچنین بین الگوهای ارتباطی زوجین و طلاق عاطفی رابطه مثبت معنادار و بین آگاهی جنسی و طلاق عاطفی رابطه منفی معنادار وجود دارد
نتیجهگیری: از یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که بین الگوهای ارتباطی زوجین و آگاهی جنسی با طلاق عاطفی در بین دانشجویان متاهل دانشگاه حکیم نظامی قوچان رابطه وجود دارد. همچنین استفاده از الگوی ارتباطی سازنده متقابل میتواند باعث کاهش طلاق عاطفی شود و از طرفی آگاهی جنسی نیز میتواند موجب کاهش طلاق عاطفی شود.
Machine summary:
با آنکه از وجود بد رفتاري و خشونت در خانواده آگاهيهايي به دست آمده است اما جامعه شناسان گمان مي بردندکه معدودي از خانواده ها بخصوص آنها که مشکلات مادي دارند و از نظر فرهنگي در سطح پائيني هستند يا آنها که در شرايط بحراني مانند طلاق و جدايي قرار دارند، به بدرفتاري با اعضاي خود دست ميزنند.
و همچنين نقش زنان در رشد و پرورش کودکان است بنابراين ، با توجه به نقشي که زنان در خانواده و حفظ سلامتي اعضاي آن دارند و نيز تاثير متقابل خانواده بر جامعه ، اهميت پرداختن به عللخشونت در خانواده روشنتر ميشود خشونت سلامت خانواده را از بين ميبرد و خانواده انسجام خود را از دست ميدهد و در نتيجه کارکردهايش مختل ميشود.
سوم ، وقتي در حضور عام خشونتي رخ ميدهد کسي ممکن است در خلال منازعه و يا قبل از آن به پليس زنگ بزند تا مانع از درگيري شود، در خشونت هاي خانوادگي معمولا يا يکي از همسايگان که در مجاورت آنها زندگي ميکنند به پليس زنگ ميزنند و يا اين کار توسط يکي از اعضاي خانواده وقتي منازعه تمام شده است ، صورت ميگيرد و برخورد پليس هم ، در منزل و در محيط هاي عمومي متفاوت است (ريچارد گلس به نقل از ماري روي، ١٣٧٧).
گانلي (١٩٨١) معتقد است مرداني که همسران خود را مورد اذيت و آزار قرار ميدهند نقش مرد گونه (مرد بودن و رئيس بودن در خانواده ) را از بعضي از ارزش هاي فرهنگي و اجتماعي رايج در جامعه ياد گرفته اند.
بين شيوه جامعه پذيري نقش هاي جنسي زن و مرد در خانواده مبدا و خشونت مرد عليه زن رابطه وجود دارد.