Abstract:
هدف: مثانه نوروژنیک یکی از دلایل شایع ابتلا به بیاختیاری ادراری است، که مشکلات عدیده ناشی از آن در دراز مدت بر کیفیت زندگی مبتلایان به ویژه زنان به دلیل فقدان نقشهای اجتماعی تاثیر منفی میگذارد. با توجه به ماهیت مزمن این اختلال اجرای مداخلات پرستاری توانبخشی جهت ارتقای کیفیت زندگی این بیماران توصیه شده است. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله چندوجهی پرستاری توانبخشی بیاختیاری ادراری بر کیفیت زندگی زنان جوان و میانسال مبتلا به مثانه نوروژنیک بوده است. روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد بود که در سال 2021 در بیمارستان توانبخشی رفیده تهران، ایران انجام شد. اطلاعات مربوط به 30 نفر از زنان جوان و میانسال 18 تا 60 سال بستری مبتلا به مثانه نوروژنیک جمع آوری شد. قبل و بعد از اجرای 6 هفته مداخله و پیگیری آن، پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه کیفیت زندگی در بیاختیاری (I-QOL) توسط نمونهها تکمیل شد. مداخله چندوجهی پرستاری توانبخشی بیاختیاری ادراری شامل دو بخش 1. سوندگذاری متناوب تمیز ادراری و 2. رفتار درمانی (تعیین زمان دفع ادرار، به تاخیر انداختن دفع ادرار، تنظیم رژیم غذایی و مصرف داروها) بود که در 7 جلسه آموزش 30 دقیقهای به صورت روزانه حضوری و فردی در هفته اول و سپس پیگیری بیماران در 5 هفته (هفتههای دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم) هفتهای یک جلسه به صورت کلاسهای مجازی و تماسهای تصویری انلاین در اپلیکیشن واتس آپ انجام گرفت. دادههای جمع اوری شده در نرم افزار SPSS نسخه 25 و با استفاده از آزمونهای آنالیز واریانس یکراهه ANOVA و تی زوجی در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: اکثریت شرکت کنندگان در سنین 20-30 سال بوده (30%) و متاهل بودند (% 53/3). قبل و بعد از اجرای مداخله، کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال مثانه نوروژنیک از 11. 07±46. 46 به 9. 46 ±66. 23 افزایش یافت که به لحاظ آماری معنادار بود (t=14. 20, p). هم چنین اثرات رواﻧــی اﺟﺘﻤــﺎﻋﯽ و محدودیتهای رفتاری ناشی از بیماری بر اساس یکی از سه خرده مقیاس پرسشنامه کیفیت زندگی کاهش یافت. به علاوه کیفیت زندگی در افراد جوان تر، بیکار، مجرد، دچار آسیب نخاعی، دچار بوی بد بدن و افرادی که مدت زمان تشخیص بیماری مثانه نوروژنیک در آنها کمتر از یک سال بود، به طور معناداری کمتر از سایر شرکت کنندگان بود p). نتیجهگیری: براساس نتایج مطالعه حاضر سوندگذاری متناوب تمیز ادراری و رفتار درمانی میتوانند کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مثانه نوروژنیک را بهبود بخشند. توصیه میشود تا اثربخشی مطالعه در مدت زمان طولانی بررسی شود.
Objective: Neurogenic bladder (NB) is one of the most common causes of urinary incontinence, which has many long-term problems that negatively affect the quality of life of patients, especially women due to lack of social maps. Due to the chronic nature of this disorder, the implementation of rehabilitation nursing interventions to improve the quality of life of these patients is recommended. Therefore, the aim of this study was to evaluate the effectiveness of Multidimensional Rehabilitation Nursing Intervention of Urinary Incontinence on the quality of life of young and middle-aged women with neurogenic bladder.
Materials and Methods: The present study was a quasi-experimental study (a pre-post design) that was conducted in 2021 in Rofeideh Rehabilitation Hospital, Tehran, Iran. Data were collected from 30 young and middle-aged women aged 18 to 60 years admitted with neurogenic bladder. Demographic questionnaire and quality of life in incontinence questionnaire (I-QOL) were completed by the samples Before and after 6 weeks of intervention and follow-up. Multidimensional Rehabilitation Nursing Intervention of Urinary Incontinence included two-part training sessions : 1 clean Intermittent catheterization and 2. Behavioral therapy (Time voiding, delaying urination, diet and medication) in 7 sessions of 30 minutes training Daily individualy face-to-face e in the first week and follow-up of patients in 5 weeks (second, third, fourth, fifth and sixth weeks), one session per week in the form of virtual classes and online video calls in WhatsApp application. The collected data were analyzed in SPSS software version 25 using one-way ANOVA and paired t-test at a significance level of 0.05.
Results: The majority of participants were in the age group of 20-30 years (30%) and were married (53.3%). Before and after the intervention, the quality of life of patients with neurogenic bladder disorder increased from 46.46 ± 11.07 to 66.23 ± 9.46, which was statistically significant (t = 14.20, p Also, psychosocial impacts due to the disease were reduced based on one of the three subscales of the quality of life questionnaire. In addition, quality of life was significantly lower in younger, unemployed, single, spinal cord injury, body odor, and people with a neurogenic bladder disease diagnosis period of less than one year (p
Conclusion: According to our findings, clean intermittent catheterization and behavioral therapy could significantly improve the quality of life of patients with NB. Therefore, it is recommended to investigate the long-term effectiveness of this intervention.