چکیده:
یکی از فروعات مبحث اسماء و صفات الهی، صفات خبری است. صفات خبری از نظر متکلمین، اصطلاحا به صفات الهی که از طریق خبر، یعنی قرآن و حدیث رسیده، اطلاق می شود. گرچه ذکر صفات خبری لزوما به معنای صدور از جانب وحی و یا مفسران معصوم الهی نیست، بلکه این صفات می تواند با مفاد فطری بشر و عقل مستقل، مطابقت داشته باشد. بعد از رحلت پیامبراکرم ( ص )، جامعه مسلمین به دلیل تخطی از تفسیرهای معصومین [علیهم السلام ] در فهم و گزارش از صفات خبری، چنددسته شدند: 1- تشبیه گرایان: اشاعره، کرامیه و اخباریون؛ که صفات الهی را بدون تاویل می پذیرفتند و دخالت عقل را در آن منع می کردند؛ 2- تشبیه در عین تنزیه: عرفا و بعضی فلاسفه نظیر «ملاصدرا»؛ معتقد بودند چون خداوند ذاتا واحد است، منزه و چون در قالب صفات مخلوقات متجلی می شود، مشبه است؛ 3- تاویل گرایان شیعه و معتزله؛ که معتقد بودند خداوند از همه شوون امکانی و نقصانی منزه است و صفات خبری را تاویل می کردند. همین معنا صحیح است؛ چون این نظریه از طریق وحی بیانی به پیامبر اکرم (ص) رسیده، و از طریق احادیث ایشان و اوصیاء طاهرین اشان به مردم ابلاغ شده است. از آنجاکه نظریه وحدت وجود در تعارض با «تنزیه مطلق حق» است و خود وحدت وجود از نتایج اصالت و تشکیک وجود است، بنابراین ابتدا اصالت وجود، سپس اشتراک معنوی، بعد تشکیک و در آخر وحدت وجود مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. در پایان پژوهش نیز خاطر نشان خواهیم داد که نظریات وجودی حکمت متعالیه، در تعارض با «تنزیه مطلق حق» است. سپس پیشنهاد داده شد تا به جای نظریات وجودی ذکرشده، نظامی دیگر جایگزین شود تا بهتر بتواند معنای تنزیه مطلق را که برگرفته از معارف اهل بیت است، تبیین نماید.
A large portion of discussions about God’s names and attributes is devoted to
narrative attributes of God, i.e. divine attributes referred to in the Quran and
Hadith. From the early days of Islam, Muslims asked questions as to whether God
has limbs similar to other creatures. After the Holy Prophet of Islam passed away,
the Ummah became divided into different groups holding different views about the
narrative attributes of God: Ashā'irah, Karāmiah, and Ekhbāriah who accepted the
divine attributes without interpretation and opposed the intervention of reasoning
in that (supporters of tashbih); mystics and some philosophers, including Mulla
Sadra who believed that God is essentially single and thus Munazzah; still, He
reveals Himself through the attributes of creatures, and is, thus, Mushabbah
(supporters of tashbih-tanzih) and finally Shiites and Mu’tazilah who interpreted the
narrative attributes of God (supporters of ta’vil). The third group holds the right
view. This article addresses the principality of existence, gradation and modulation
of existence and unity of existence. It is recommended that a new system based on
the principality of essence, rejection of congruity, spiritual commonality, and
gradation and modulation of existence replace the existential theories of
Transcendental Philosophy in order to better explain the theory of pure tanzih.
خلاصه ماشینی:
بعد از رحلت پيـامبراکرم ( ص )، جامعـه مسـلمين بـه دليـل تخطـي از تفسـيرهای معصـومين [عليهم السالم ] در فهم و گزارش از صفات خبری، چنددسته شدند: 1- تشبيهگرایـان: اشـاعره، کراميه و اخباریون؛ که صفات الهي را بدون تأویل مـيپذیرفتنـد و دخالـت عقـل را در آن منـع ميکردند؛ 8- تشبيه در عين تنزیه: عرفا و بعضي فالسفه نظير "مالصدرا"؛ معتقد بودنـد چـون خداوند ذاتاَ واحد است، منزه و چون در قالب صفات مخلوقات متجلـي مـيشـود، مشـبه اسـت؛ 3- تأویلگرایان شيعه و معتزله؛ که معتقد بودند خداوند از همۀ شؤون امکـاني و نقصـاني منـزه است و صفات خبری را تأویل ميکردند.
ما نيز در این مقاله، تالش کردهایم تا توضيح مختصـری از عقایـد فـرق اسـالمي و همچنـين بعضـي شخصيتهای اسالمي در بحث تشبيه و تنزیه ارائه دهيم و سپس با تبيين نظریۀ صحيح کـه برگرفتـه از معارف ناب توحيدی اهل بيت (عليهم السالم) ميباشد، سهمي هرچند انـدک در تـرویج آن عقایـد حقـه داشته باشيم.
اما ادعای ایشان باطل است؛ زیرا عالوهبر اینکـه خـود ایشـان در مرحلۀ سوم از جلد دوم اسفار، دالیلي را بر اثبات تشکيک در ماهيت آورده؛ تشکيک بر پایۀ اصالت وجـود و همچنين اصل سنخيت و اشتراک معنوی وجود است که همۀ اینها مردود هستند.
او در ادامه مينویسد: ای جماعت معتزله آیا مقصودتان از نفي جسميت از خدا، تقييد، یعني تأویل آیات و روایات است یا تنزیه در حالت اول، در کتاب و سنت اتصاف خداوند به جسميت رد نشده است، لذا بـر شما نيز واجب است که مثل خود کتاب و سنت، در این باره سکوت اختيار کنيد.