چکیده:
مساله جبر و اختیار، در طول تاریخ اندیشه، همواره از اهم مسائل فلسفی و شاید پر بحثترین وچالشبرانگیزترین آنها بوده است، به طوریکه گذر زمان و پیشرفت جوامع بشری صرفا صورت بحث را متحول ساخته ولی اساس مساله همچنان باقی است. درحالیکه اعتقاد رایج بر این بوده که دو سویه مساله در تعارضی آشتی ناپذیر با یکدیگر قرار دارند، گروهی از فلاسفه توانستند با طرح اندیشه سازگاری آزادی و جبر پرتوی تازه بر شیوهنگرش به این مساله بیفکنند. «پیتر استراسون» یکی از این فلاسفه سازگارانگار، و بنیانگذار رویکرد رفتار بازتابی در موضوع جبر و اختیار است. وی در اثر نوآورانهاش آزادی و آزردگی میکوشد بهجای گرفتار نمودن خود در نزاعهای بیحاصل جبرگرایانه و آزادیگرایانه، محور تاملات خود را عکسالعملها و به تعبیر خودش رفتارهای بازتابی ما در زندگی جاری و معمولمان قرار دهد. چنین رفتارهایی –که برخاسته از بطن طبیعت ما و بیانگر نیاز نوع بشر به احساس حدی از احترام و اراده نیک ازسوی دیگران است- بهعنوان عناصر جدانشدنی تعاملات انسانی، اساسی کافی را برای مسئول دانستن افراد فراهم مینمایند؛ حال چه موجبیتی در کار باشد یا نباشد. در این مقاله سعی نمودهایم به روشنسازی ابعاد مختلف رویکرد استراسون بپردازیم.
خلاصه ماشینی:
. (Strawson,2003, pp سازگارانگارانی که در بیان استراسون تحت عنوان خوش بینها برجسته میشوند سازگارانگاران نفعگرایی هستند که سودمندی اعمال تنبیه و تشویق اخالقی را دلیلی کافی بر اعتقاد به مسئولیت دیگران میدانند، چرا که این اعتقاد ابزاری برای کنترل جامعه و حفظ پیوستگی آن خواهد بود (و این البته نشانگر نادرستی موجبیت نیست)؛ آزادی ای که در اینجا با آن سرو کار داریم یک آزادی سلبی است، یعنی نبـود شـرایطی خاص که حضور آنها تنبیه و محکومیت اخالقی را نابجا میسازد؛ شرایطی از قبیل اجبار از سویدیگری، انواع اختالل روانی و.
به اینترتیب بهنظر می رسد که حق با ناسازگارانگار باشـد و مـا بایسـتی بـرای توجیـه مسئولیت در ابتدا وجود افعالی کامالل نامتعین و فارغ از شبکة روابط علوی را ثابت نماییم؛ ولی همانطور که پیشتر اشاره شد روشن است -و سازگارانگار نیز اعتراض خواهد نمود که- وقوع چیزی بدون علت امری نامعقول و سخنی غیرقابل پذیرش خواهد بود، بلکه اساسال خود فرد بـدبین نیـز توجیـه درسـتی بـرای آن ندارد! وجه غالب مباحث کالسیک ارادة آزاد، در چنین چهارچوبی شکل گرفته بود؛ تأمل در متن این نزاعها و توجه به آثار پذیرش هر یک از طرفین آن در زندگی عملی، مبین اهمیت رویکرد استراسون خواهـد بـود که داعیة آشتیدهی و ارائة راهحلی نو را دارد.
باوجود این، استراسون حتی در انتخـاب عنـاوین دو سـویة نزاع، نام هایی را برگزیده که به نشان دادن جایگاه محوری این مباحث در زندگی انسانی مـا اشـاره دارد؛ درحالیکه متفکر خوشبین هیچ نگرانی ای از بابت حقیقت احتمالی موجبیت و ناموجـه شـدن اعتقـاد بـه مسئولیت ندارد، اندیشمند بدبین همواره در ساحت نظر در تالش برای اثبات یکی از دو سویة افراطی جبر یا اختیار و در حیطة عمل، سرگرم دستوپنجه نرم کردن با تبعات خاص آن خواهد بود.