چکیده:
پروفسور مولانا که یکی از پیشکسوتان رشته ارتباطات بین الملل در سطح جهانی است و آثار انتقادیاش پلی بین شرق و غرب محسوب میشود در این گفتگو میکوشد با توجه به مقطع زمانی فعلی، به طرح پرسش ها و مطالب جدیدی بپردازد که از دیدگاه ایشان تلاش برای رهایی از وابستگی به بینش های موجود و ارائه قرائتی جدید به شمار میرود. ایشان معتقد است که دراین زمینه باید بکوشیم به جای این که روابط بین الملل و جهانی را از دریچه نگاه قدرت های بزرگ سیاسی و اقتصادی و حوادث و وقایع دو قرن اخیر غرب بنگریم در ذهن خود حداقل یک الگو و قرائت دیگر از ارتباطات و روابط بین الملل فراسوی نظام کنونی «ملت ـ دولت » ترسیم کنیم . از دید وی برای عبور از این بن بست فکری و تبیین مسائل و مشکلاتی که حوزه ارتباطات بین الملل را احاطه کرده است باید چهارچوبی ارائه و گسترش داد که با حرکت ورای سلطه روشنگری فلسفی و انتقادی مارکسیستی و لیبرال غرب و با انشقاق در قطب های راست و چپ وحدت را واسازی کند همچنین باید با کاوش دیرینه شناختی سنت های فلسفی تمدن غرب را به روی گذشته فراموش شده آن گشود و آثار کلاسیک شرق و به ویژه دنیای اسلام را با دقت و نگاه بهتری قرائت کرد و ارائه داد. از نظر ایشان ، ریشه های علوم اجتماعی و انسانی باید دوباره قالب بندی شوند و طرح پردازی ما نیاز به واسازی دارد. وی به منظور ارائه مرزهای جدید در این حوزه اصطلاح «دگر» را به کار میبرد که معتقد است موجب گشایش در بینش ایدئولوژیک و هرمنوتیک جامعه تفسیری و گفتمانی ما به سویی میشود که آن را «وجه متعالی ارتباطات » مینامد. پروفسور مولانا در ادامه به تبیین این امر میپردازد که بعد متعالی اصول اخلاقی ارتباط در غرب با بعد هنجاری آن مغشوش شده است و در دهه های اخیر در سطح فکر و اندیشه غرب کوشیده است خود را از این بن بست خارج کند اما تلاش آن بینتیجه مانده است . از نظر ایشان غرب برای رهایی از این بن بست باید افق هایی از اندیشه و غیر اندیشه خود را به سوی دین به مثابه دیگر خود بگشاید. وی معتقد است از دهه ١٩٦٠ میلادی تاکنون نظریه انتقادی، روابط ، ساختارهای قدرت و ایدئولوژیای را نمایان کرده است که تصور ما را از ارتباطات شکل میدهد اما این گونه پارادایم با طلوع انقلاب اسلامی ایران و احیای اسلام ناب محمدی و نه «اسلام های معتدل مورد قبول غرب » دچار تزلزل شده چنان که دگرگونیهای امروزی در اصل نتیجه زنگ خوردگی الگوهای سنتی و معمولی روابط بین الملل و ناآشنایی دنیای اسلام و حتی مناطق دیگر با این امر است .
خلاصه ماشینی:
از دید وی برای عبور از این بن بست فکری و تبیین مسائل و مشکلاتی که حوزه ارتباطات بین الملل را احاطه کرده است باید چهارچوبی ارائه و گسترش داد که با حرکت ورای سلطه روشنگری فلسفی و انتقادی مارکسیستی و لیبرال غرب و با انشقاق در قطب های راست و چپ وحدت را واسازی کند همچنین باید با کاوش دیرینه شناختی سنت های فلسفی تمدن غرب را به روی گذشته فراموش شده آن گشود و آثار کلاسیک شرق و به ویژه دنیای اسلام را با دقت و نگاه بهتری قرائت کرد و ارائه داد.
برای مثال آیا باید روابط بین الملل و جهانی را از دریچه ای که قدرت های بزرگ سیاسی و اقتصادی و حوادث و وقایع دو سه قرن اخیر غرب ترسیم کرده است در نظر بگیریم یا میتوانیم در ذهن خود حداقل یک الگو و یک قرائت دیگر از ارتباطات و روابط بین الملل ، فراسوی نظام کنونی «ملت ـ دولت »، داشته باشیم ؟ آیا ارتباطات انسانی و بشری، فردی و اجتماعی و غیره بین ملیت ها و فرهنگ ها و تمدن ها نباید متفاوت از الگوی کنونی و بهتر و حتی بزرگ تر از روابط بین الملل باشد که در آن کشورها به صورت واحد و سازمان های بین المللی به صورت واحد دیگری تصویر و انگاره ارتباطات بشری را به ما میدهند؟ رشته ارتباطات بین الملل زاییده دو جنگ جهانی اول و دوم و چندین جنگ سرد و گرم پس از آن و محصول و ترکیبی از علوم سیاسی، اقتصادی، روان شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، فناوری، روزنامه نگاری و غیره بوده است .