چکیده:
شیواترین و رساترین ابزار بیان و انتقال مفاهیم و انگارههای مورد نظر الهی ، در کتابهای آسمانی ، بویژه قرآن مجید، روایت و به تصویر کشیدن وقایع و اتفاقات مورد نظر، در قالـب «قـصه » بـوده است . در این مقاله تلاش شده است تا در حد امکان، عناصر، ویژگی ها و مولفه های اساسی قصه های قرآنی ، با توجه به مجموعه مفاهیم و اصول اساسی که امروزه در بیان قصه ، داستان و درام، (مانند شخصیت و شخصیت پردازی، گرهافکنی و گرهگشایی ، تعلیق و ...) مورد توجه قرار می گیرد، کشف و استخراج شود. نتایج این بررسی بیانگر نقاط اشتراک بسیار بین اصول امروزی داستاننویـسی و قصه پردازی با قصه های قرآنی چه در نحوه روایت ، چه در اسلوب و ساختار و چه در بهرهگیری از ظرایف و فنون هنری و ادبی است . اما در عین حال این قصه ها ضمن برخورداری از ویژگی هـای ممتاز، بیانگر وجود الگویی مجزا از داستانهای بشری و در برگیرنده مختصات، اسـلوب، فنـون و ساختار بدیع و منحصر به فردی هستند که ظرفیت های بسیاری را بـرای بیـان و انتقـال والاتـرین مضامین بشری ـ الهی ، در قالب های مختلف هنری ـ ادبی ؛ بویژه در رسانه های تلویزیون و سـینما فراهم می کنند.
خلاصه ماشینی:
از طـرف دیگـر، وجـود قابلیت های فراوان تصویری، دراماتیک و داستانی در قصه های قرآن مجید، که بـا توجـه به حجم قابل توجه آنها در این کتاب آسمانی ، از مهم تـرین روشهـای خداونـد متعـال برای انتقال معانی به ابر مخلوق خویش و دستیابی به اهـداف آموزشـی و تربیتـی بـوده است ؛ محمل مناسب و مستعدی را برای انواع اقتباس و الهام و نیز بهرهگیری از فنون و روشهای ممتازی که در داستانپردازیهای قرآنی بـه کـار گرفتـه شـده اسـت ، فـراهم می آورد.
اگر مطلبی به تنهایی یاد شود، عقل آن را درمی یابد، ولـی نیـروی وهم با آن می ستیزد و در برخورد نخست می کوشد آن را نپـذیرد، امـا هنگـامی کـه بـا شاهدی گویا از احوال گذشتگان همراه باشد و اسباب بـه وجـود آورنـده و نتـایج بـه دست آمده آن یاد شود، نفس بهتر آن را مـی پـذیرد، از ایـن رو در نفـس ، اثرگـذارتر و پذیرفتنی تر خواهد بود؛ بنابراین ، ذکر داستانها و مثالهـای فـراوان در قـرآن ضـروری است ؛ زیرا قرآن نازل شده است تا همه چیز را روشن سازد و مایه هـدایت و رحمـت برای جهانیان باشد» (به نقل از معرفت ، ترجمه خرقانی ، ١٣٨٧).
تأثیرگذاری قصه های قرآن، صرفا به دلیل اتکای آنهـا بـر واقعیـت هـای خـارجی و تـاریخی نیست بلکه ، علاوه بر آن، زبان موجز، اسلوب منحصر به فرد، ارائه تصویرهای زنـده و پویـا، برخورداری از ساختار هنری و استفاده مناسب از عناصر داستانی باعث شده اسـت مخاطـب با خواندن یا شنیدن داستانهای قرآن، گذشته را حاضر ببیند یا خود را بر اعماق تـاریخ نـاظر بداند (پروینی ، ١٣٧٩، ص ١٤).