چکیده:
آیا می توان جرایم علیه دولت را مانند سایر جرایم قانونی توجیه کرد؟ هر جرم و مجازاتی به موجب قانونی که فرمانروای سیاسی وضع می کند ایجاد می شود و توجیه روایی چنین مجازاتی وابسته به روایی مرجع صدور آن است. اما توجیه قوانینی که حافظ خود این مرجع صدور قوانین است احتیاج به استدلالی فراتر از پاسخ های معمول دارد؛ استدلالی که بخش جدایی ناپذیری از نظریه فرمانروایی سیاسی و توجیه دولت است. اما نظریه های مرسوم توجیه مجازات عموما نظریاتی اخلاقی و مبتنی بر اثبات تکلیف فرمانبران به تبعیت از فرامین فرمانروا به دلیل ارزش اخلاقی مطلق و برتر آن فرامین است. حال آن که به جای قضاوت اخلاقی درباره عمل فرمانبران مجبور باید عمل طرف دیگر این ارتباط، یعنی عمل فرمانروا در وضع قاعده و اجبار آن بر تابعان را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. در این راستا می توان از استدلالی برای توجیه فرمانروایی سیاسی دفاع کرد که براساس برابری سیاسی بنا شده باشد و بدون این که لزومی به اثبات قبح اخلاقی عمل مجرم در هر حال داشته باشد، بتواند اجبار او به تحمل مجازات را توجیه کند. این نظریه که در این مقاله «نظریه مشارکت» نامیده می شود، بر مبنای حقوق سیاسی که ضامن مشارکت سیاسی همه شهروندان در ایجاد، تداوم و تغییر نظام سیاسی و حقوقی است، بنا شده است. تنها فرمانروایی سیاسی که محدوده حفاظت و حراست از خود را در تطابق با حقوق سیاسی شهروندان و بدون اخراج یا سلب صلاحیت شهروندان از مقام شهروندی تعریف می کند، دارای قدرت قانونگذاری و اجبار موجه دیگران به پیروی از آن است
خلاصه ماشینی:
بـا فـرض پذیرش وجود و امکان دستیابی بدون اشتباه به چنین قواعدی مسئله این است که آیا امکان قضاوت اخلاقی قطعی توسط انسان ها درخصوص رفتارهای هم نوعان خود در موقعیـت هـای مختلف و پیچیده اخلاقی که وابسته به عمیق ترین نیات و حتی تفکرات افـراد اسـت وجـود دارد؟ شاید این فرض ما غلط است که اعتبار فرمانروایی سیاسی مستلزم تکلیف اخلاقـی بـه تبعیت از همه فرامین فرمانروا برای همه فرمانبران در همه احوال است .
به یاد بیاورید که تمام تلاش نظری برای اثبات تکلیف مطلق و عام اخلاقی به اطاعـت از فرامین فرمانروا - هرچه باشد - برای توجیه اجبار و تهدید نهفته در فرمان است که به شکل مجازات توسط فرمانروا بر فرمانبران تحمیل می شود اما آیا اساساً صحبت از عمل به تکلیف و مسئولیت اخلاقی برای کس یا کسانی که زیر سایه تهدیـد بـه مجـازات و اجبـار از رفتـاری تبعیت می کنند امکان پذیر است ؟ ظاهرًا تنها طرفی که در رابطه فرمانروایی رفتارش را مـی - توان مورد قضاوت و بررسی اخلاقی قرارداد برخلاف تصور رایج و روال غالب نه فرمانبر بلکـه فرمانرواست .
آیا نظریه فرمانروایی الهی دقیقاً مطابق تعریفی از فرمانروایی که جـوزف رز ارائـه کـرده نیست ؟ و آیا تمام ایرادات وارد بر فرمانروایی به معنـای تکلیـف اخلاقـی قطعـی بـه تبعیـت فرمانبران بر آن وارد نیست ؟ به تمام ایرادات فوق این نکته را اضافه کنید کـه خداونـد قـادر مطلق و متعال که بر همه چیز تواناست چرا براساس اصول تمـام مـذاهب توحیـدی اجـرای عدالت خود را موکول به زندگی آخر و دنیای دیگر کرده است ؟ و اگر قرار باشد یوم الحسـاب اعمال انسان در همین دنیا برپا شود آیا دیگر مـی تـوان زنـدگی دنیـوی را محـل امتحـان و انتخاب سعادت یا شقاوت انسان دانست ؟٢ انسانی که به تعبیر قرآن مهلت داده شده است تـا ١.