چکیده:
آیا زبان دین همان زبان عرفی است؟ نظریههای مختلفی مطرح شده است. در این میان ویتگنشتاین در دو بازۀ زمانی دو نظریة متفاوت را مطرح میکند. در دورة متقدم نظریة تصویری وعرفی زبان را میپذیرد. اما در دورة متأخر آن را نقد و نظریة «بازیهای زبانی» را مطرح میکند؛ بدین معنا که زبان دارای کارکردها و نقشهای متنوع است. نگارنده در این مقاله ضمن تبیین این نظریه و جایگاه آن در مباحث زبان دین، آن را نقد میکند و نتیجه میگیرد که هرچند کارکردهای زبان در حوزههای مختلف، متنوع است، متباین نیست، بلکه کارکرد واقعنمایی زبان کارکرد مشترک زبان در همة موارد است. وجود همین کارکرد مشترک موجب میشود فیلسوف، شاعر، هنرمند، عالم تجربی و جزآن بتوانند به نحو معناداری با یکدیگر سخن بگویند.
خلاصه ماشینی:
بحث در اين است که آيا زبان اين گزارههـا هماننـد ديگر گزارهها در عرف يا علوم مختلف است يا دين براي خود زبان اختصاصـي دارد و بـراي فهم اين گزارهها نمي توان به زبان متعارف مراجعه کرد، يا زبان ديـن زبـان نمـادين ، يـا زبـان داراي نقش هاي متنوع و بازيهاي مختلف اسـت ؟ آيـا زبـان دينـي غيرزبـان عرفـي اسـت و ضوابط و مقررات خاص خود را دارد؟ چگونه مي توان «زبان عرفـي » را کـه نـاظر بـه قلمـرو متناهي است دربارة خداوند به کار برد؟ براي پاسخ به اين پرسش ها بحث «زبـان ديـن » ميـان فلاسـفة ديـن مطـرح شـده اسـت .
لذا، اين پرسش مطرح مي شود که اوصافي از قبيل سميع ، بصير، عليم و جزآن چه معنـايي دارند؟ اگر اين اوصاف را بر معاني محدود اطلاق نماييم ، معنـاي آنهـا هنگـام اطلاقشـان بـه خداوند چگونه است ؟ يا بايد قايل به تعطيل شد، يا همچون ابن ميمون راه حل سلبي صفات را مطرح کرد، يا راه حل تشبيه «انسانوارانگاري» را مطرح کرد، يا ماننـد گروهـي راه حـل ميانـه اي بـين اشـتراک معنوي و لفظي را پيشنهاد کرد، يا راه تمسک به مجـازي بودن يا نمـادين بـودن معنــاي ايـن اوصـاف را در پيش گرفت يا بالاخره همچون ويتگنشتاين به بازيهاي زباني روي آورد.
بر اين اساس، ويتگنشتاين زبان را ابزاري واقع نما مـي دانـد کـه واقعيـت امـور را تصـوير مي کند، به طوريکه ميان تصوير (زبـان) و آنچـه بـه تصـوير درآمـده شـباهت وجـود دارد و صورت زبان عين صورت واقعيت اسـت .