چکیده:
سنایی از پایه گذاران ادبیات تعلیمی و از سرآمدان آن محسوب می شود. بیشتر قصاید او سرشار از مضامین حکیمانه و تعلیمی است و همچون سایر اشعار تعلیمی این شاعر بزرگ، با آموزههای اخلاقی و مذهبی گره خورده است.مقاله حاضر سعی دارد با توجه به اهمیت کارکرد نقشهای زبان در القای مفاهیم، به تحلیل و بررسی کارکرد آنها در ادبیات تعلیمی بر اساس الگوی یاکوبسن، زبانشناس معاصر، بپردازد. به این منظور یکی از قصاید سنایی را که سرشار از آموزهای تعلیمی و اخلاقی است، از حیث میزان تأثیر هر یک از نقشهای زبانی در جهت انتقال آموزههای تعلیمی، مورد واکاوی قرار میدهد. یاکوبسن در به کارگیری نظریه ارتباط در ادبیات، قائل به شش مؤلفه ارتباطی است: 1- پیام(اثر ادبی) 2- فرستنده پیام (نویسنده یا شاعر) 3- گیرنده پیام (مخاطب- خواننده)4- رمز (قواعد و هنجارهای زبان) 5- زمینه تماس(موقعیتهای اجتماعی و فرهنگی) 6- مجرای ارتباطی تماس(کلمات یا اصوات). بر این اساس در ادبیات تعلیمی عموما و در قصیده مورد بررسی خصوصا، مؤلفه سوم یعنی مخاطب، محور اصلی فرایند ارتباط به شمار میرود و از میان نقش های شش گانه زبان (ترغیبی، عاطفی، همدلی، ادبی، فرازبانی و ارجاعی) نقش ترغیبی به عنوان نقش عمودی و اصلی و بقیه به عنوان نقش وسیله ای و فرعی محسوب می گردد. این امر خود حاکی از آگاهی و تسلط شاعر بر فنون سخنوری و معیارهای بلاغت در زبان فارسی است.
خلاصه ماشینی:
بـر ايـن اسـاس در ادبيـات تعليمي عموماً و در قصيده مورد بررسي خصوصا، مؤلفه سـوم يعنـي مخاطـب ، محـور اصلي فرايند ارتباط به شمار مي رود و از ميان نقـش هـاي شـش گانـه زبـان (ترغيبـي ، عاطفي ، همدلي ، ادبي ، فرازباني و ارجاعي ) نقش ترغيبي به عنوان نقش عمودي و اصلي و بقيه به عنوان نقش وسيله اي و فرعي محسوب مي گـردد.
او اين مهم را به طريق استفهام انکاري و بـا جملـه انـشايي بـه قصد خبر و با تبيين حقيقت حرٌيت و آزادگي ، هنرمندانه بيان داشـته اسـت بـه گونـه اي کـه جهت گيري کلام به سمت مخاطب است و او در مرکز توجه قرار مي گيرد.
سنايي در اين اشعار مخاطب را به عمل فرا مي خواند و بـا نقـش عاطفي و فرا زباني (تبيين حقيقت خـشم ) او را از ايـن رذيلـت ، دور مـي خواهـد و بـه خصلت هاي نيک انساني مي خواند تا آن همدلي که در پي آن است ، بـه دسـت آيـد.
از آنجا که اين قصيده از نوع ادبيات تعليمي و سرشار از پند و اندرز و آموزه هاي اخلاقي است و مخاطب در مرکز توجه قرار دارد، کـارکرد ترغيبـي زبـان در آن بـسامد بالايي را به خود اختصاص داده اسـت .
بـه همـين دليـل قصيده مورد بررسي را بايد از نوع ادبيات تعليمي دانست که شاعر به خوبي توانسته بـا به کارگيري نقش هاي متفاوت زباني آن را براي مخاطب قابل فهم و لذت بخش سازد و آن را در نوع خود از شاهکارهاي ادبي قرار دهد.