چکیده:
ساختارگرایان که بیش از هر چیز به قوانین کلی حاکم بر ساختارها میپردازند، در برخـورد با روایت ، به جای توجه به زبان موجود در متنی خاص ، دغدغه قیاس های زبان شناختی دارنـد و در نتیجه ، برای بررسی طرح هر داستان به دنبال انطباق ساختار یک روایت و نحـو یـک جملـه هستند، تا از این طریق بتوانند به الگویی کلی برای همه داستان ها دست یابند. در همین راستا، بسیاری از روایت شناسان ساختارگرا، از جمله کلود برمون ، سعی کرده اند تا این الگوی ساختاری را به گونه ای گسترش دهند که امکان بررسـی آن در هـر نـوع داسـتان فـراهم شـود. در مقالـه حاضر، پس از مروری کوتاه بر نظریه های روایت ، به الگوی برمون کـه بـر پایـه چگـونگی روابـط میان کوچکترین واحدهای روایی استوار است و انطباق آن با طرح داستان شـیر و گـاو کلیلـه و دمنه پرداخته میشود تا علاوه بر بررسی طرح این داستان و ویژگیهای آن بر اساس دیـدگاهی جدید، قابلیت های انطباق پذیری این الگو نیز در چنین داستان هایی مشخص شود.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله نیـز سـعی شـده اسـت بـا توجـه بـه اهمیت این مجموعۀ غنی ادبی و فرهنگی، بر اساس الگوی کلود برمون به اولین بـاب آن ، یعنـی باب شیر و گاو پرداخته شود که به لحاظ اهمیت محتوا و مضمون نام کتاب نیز با نـام قهرمانـان آن «کلیله و دمنه » یکی شده است تا از این طریق ویژگیهای روایی و زوایای پنهان طـرح ایـن داستان و قابلیت انطباق آن با چنین الگویی و همچنین چگونگی کاربرد نظریۀ ساختاری برمون دربارة داستان های کهن ایرانی بررسی شود.
بنـابراین ، داسـتان در ابتـدا بـا مشخص کردن موضوع اصلی خود در چند جمله و حتی با بیان چگـونگی پایـان یـافتن مـاجرا، هیجان روایت را نادیده می گیرد؛ هیجانی کـه ناشـی از پـیش بینـیناپـذیر بـودن سـرانجام کـار قهرمانان داستان است و اصلی ترین پیرفت را که طرح داستان حـول محـور آن مـی گـردد، بـر اساس الگوی برمون به این شکل نشان می دهد: پس از آن ، برهمن به روایتی می پردازد که پیرفت های فرعی مختلفی را در بر دارد و گرچه این مقدمه از جذابیت های روایی داستان کاسته است ، اما توالی منطقی پیرفت های متنوعی که همه با هم رابطه ای علت و معلولی و استوار دارند، موجب شده است کـه ایـن روایـت همچنـان برای خوانندة خود جذاب باقی بماند.
همانگونه که در مقدمه نیز گفته شد، برمون برای طرح الگوی روایتی خـود همچـون دیگـر روایت شناسان ساختارگرا، علاوه بر توجه به اعمال مختلف داستان ، به شخصـیت هـا و قهرمانـان داستان نیز که حکم نهاد در دسـتور زبـان را دارنـد، مـی پـردازد و آنهـا را بـه دو نـوع بنیـادین کارپذیران و کارگزاران تقسیم می کند و پی می برد که معمولا فاعـل یـا قهرمـان ابتـدا کارپـذیر است و بعد کارگزار می شود و اغلب در انتهای حکایت باز شأن کاپذیر را پیدا مـی کنـد و ممکـن است در این جریان مورد دو نوع کنش قرار گیرد."