چکیده:
دغدغه فیثاغورس همچون اعقاب ملطیش جستجوی آن اصلی بود که اشیاء و ببیان دیگر عالم از آن پدید آمده بود، با این تفاوت که فلاسفه ملطی این اصل را در ماده میجستند و با فیثاغورس این جستجو از ماده به صورت منتقل شد. فیثاغوریان عدد را اصل همه چیزها میدانستند، از نظر آنها اعداد معنایی عرفانی و واقعیتی مستقل داشتند. فلسفه فیثاغوری نخستین کوشش فکر در راه رسوخ به کنه نامرئی اشیاء بود. آنها ماده را حقیقت عالم نمیپنداشتند و معتقد بودند ماورای جهان زوال، یعنی در عالم ذوات ابدی، عالم هماهنگی و اعداد جای دارد و در این ملاحظه دانستن این نکته که فیثاغورس بیش از هر چیز یک رهبر و یک مصلح دینی بود، میتواند در یافتن معنایی که او از عدد مراد میکند، راهگشا باشد.
خلاصه ماشینی:
( 177 ) یامبلیخوس گزارش میدهد که فیثاغورس براساس استعدادهای فطری شاگردانش میان آنها درجات مختلف قائل میشد، بنحوی که سریترین رموز حکمت را در اختیار کسانی میگذاشت که قابلیت فراگیری و دریافت آن را داشتند؛ حتی رفتارهای عملی و شیوههای زندگی نیز برای همه یکسان نبود، تا آنجا که بعضی از آنها اجازه بخشش داراییشان را نمییافتند و به آنها دستور داده میشد همه داراییشان را حفظ کنند، در حالی که بطور معمول چنین تلقی میشود که اعضای انجمن بشیوة اشتراکی زندگی میکردند اما بواقع بتناسب مراتب، میان آنها احکامی متفاوت حاکم بود.
حتی بطور خاص در زمینة ریاضیات، روشن نیست کدام کشفیات، کار خود فیثاغورس است و کدام ثمره کار فیلولائوس، آرخوتاس و دیگر علاقمندان به فلسفه عدد؛ چراکه در میان اعضای انجمن همواره این گرایش وجود داشت که غالب آراء و باورهایشان را به استادشان نسبت دهند.
اما هنوز این پرسش قابل طرح است که فیثاغوریان از عدد چه چیزی را مراد میکردند که آن را اصل نخستین اشیاء دانستند؟ اگر این عدد برای آنها همان واحدهای ریاضی است، چگونه اشیاء مادی میتوانند از ترکیب واحدهای ریاضی پدید آیند؟ یا به چه معنا عدد اصل همه چیز است؟ این پرسش را به چندین شیوه پاسخ گفتهاند؛ بطور مثال ارسطو بر این باور است که عدد در نگاه فیثاغوریان چیزی غیر از واحدهای مجرد و ذهنی ریاضی است: فیثاغوریان نیز به یک نوع عدد عقیده دارند، عدد ریاضی، جز اینکه میگویند آن جدا (یا مفارق) نیست بلکه ماهیات یا جواهر محسوس از آن ترکیب یافتهاند.