چکیده:
برای حل مسئلۀ ربط ثابت به سیال، میرداماد و ملاصدرا طبایع مادی را از حیث ثباتشان، مجعول مفارقات میدانند تا محظور ربط ثابت به سیال وجود نداشته باشد. لکن ابهامات زیادی در مورد حیثیت ثبات طبایع که از آن تعبیر به عالم دهر میشود و همچنین رابطۀ عالم دهر با عالم ماده وجود دارد. در این مقاله ابتدا در قالب یک برهان کیفیت نسبت ما بین عالم دهر و عالم ماده که دوگانگی اعتباری و یگانگی حقیقی طبایع دهری و مادی است، مشخص میگردد. در تفسیر نخست، این وحدت و آن دوگانگی بر اساس تفاوت نحو ادراک موجودات مفارق عقلی و موجودات مادی تبیین گردیده، آنگاه با مشخص نمودن کمبود های این تفسیر، در تکمیل این تفسیر، تفسیر دومی ارائه شده که در آن بر اساس مفهوم ظهور و نقش آفرینی این مفهوم در این مسئله، یگانگی حقیقی طبایع دهری و مادی روشن میگردد.
In this paper، I have tried primarily according to an argument، to illustrate the quality of a relation between Dahr world and natural universe. The conclusion shows the subjective duality and Objective unity of Dahr and material natures. two interpretations of this duality would be offered which could be seen as complementary. In the former interpretation this unity، and the duality assumed are explained on the ground of different intellectual cognition of immaterial and material creatures. pointing out deficits of such interpretation، a later interpretation would be offered on the ground of the role and the contribution of concept manifestation on this problem: the real unity of Dahr''s natures and those of material universe would be explained. Thereto according to later interpretation، the role of preparing causes and substantial motion of natures which were assumed as two factors for realization of material motions by philosophers، are incorporated such that، yields functional explanation of material natures which is just like the role of soul in animals life and devising concrete body.
خلاصه ماشینی:
"در این میان حاج ملا هادی سبزواری برای جمع میان این دو نظر میگویـد کـه امـر مادی در نسبت با مفارقات به خاطر ارتفاع غیبتشان نسبت به آن ها، در حکم مسـلوب از ماده و غیر زمانی و غیر مکانی میباشند و نه این که حقیقتـا غیـر مـادی و مجـرد شـده باشند و لذا امر مادی با تغییر اعتبار، حقیقتا غیر مادی نمیشود تـا محظـور مـورد نظـر پیش آید [١٤، ج ٣، ص ٤١٤؛ تعلیقۀ سبزواری] و شاهد مدعای خود را این میداند که بر طبق بیان اسفار، میرداماد در توضیح این کـه موجـودات زمـانی در وعـاء دهـر و حصـول حضوری نزد مفارقات ، زمانی نیستند گفته است که اگر میگوئیم مادیـات در افـق زمـان مادی بوده ، و در وعاء دهر و حصول حضوری که نزد علیم مطلـق دارنـد مـادی نیسـتند، مراد ما از گفتار یادشده این نیست که موجود مادی چون با مجـرد سـنجیده شـود و در قیاس با پروردگار قضا و قدر لحاظ گردد مادی نبـوده و مفـارق از مـاده و منسـلخ از آن میباشد [١٤، ج ٢، ص ٥١] لکن برخی از معاصران وجـه جمـع مـلا هـادی سـبزواری را خالی از اشکال نمیدانند و آن را بـرای حـل مسـئلۀ مـذکور کـافی نمـیداننـد [٢، ج ٦، ص ٢٩٥].
از این مقدمات نتیجه میشود که تمام آن چه که مورد ادراک واقـع مـیگـردد دارای گونه ای از ثبات است ، زیرا علم ضرورتا دارای مرتبه ای از تجرد میباشد و تجرد نیز ملازم ثبات است و از آن جا که ثبات مغایر حرکت ذاتی عالم ماده و مناسـب عـالم دهـر اسـت میتوان ادعا نمود که آن چـه را مـا بـه عنـوان موجـود مـادی ادراک مـیکنـیم و آن را موجودی مغایر موجود ثابت دهری گمان میکنیم در واقع همـان موجـود ثابـت دهـری است ."