چکیده:
معتزلیان شیعه شده عنوانی برای برخی از متکلمان شیعی است که سابقه تفکر اعتزالی دارند. ابوعیسی وراق، ابن راوندی، ابن قبه رازی، ابن مملک اصفهانی و ابن فسانجس از شخصیت های این دسته از متکلمان هستند. اینان با آگاهی از نظام الاهیاتی معتزلیه اندیشه های امامی را پذیرفتند و در راه دفاع و تبیین آموزه های کلامی امامیه تلاش کردند. این تلاش تغییراتی را در تفکر امامیه و سوق دادن کلام امامیه به اندیشه های اعتزالی به همراه داشت. این مقاله به بررسی این موضوع و راست آزمایی این نظریه پرداخته است. به نظر می رسد عموم جامعه علمی امامیه، به طور غالب، نگاه مثبتی به معتزلیان شیعه شده داشته اند، ولی نمی توان همه اینها را به صورت یکسان تلقی کرد. دو شخصیت مطرح این جریان، یعنی ابوعیسی وراق و ابن راوندی، به نحوی از میراث داران کلام امامیه در کوفه و با گرایشات ضد معتزلی هستند. تاکید بر بنیاد فکری امامیه، یعنی بحث امامت محور اصلی اندیشه معتزلیان شیعه شده را شکل داده است، ولی این وجه مشترک الزاما رویکرد کلامی یکسانی را میان آنان، در حوزه توحید و عدل در پی نداشته است.
Shiite Mutazilis are some of Shiite theologians who had Itizali ideas before bcoming Shiites. Abu Isa Warraq، Ibn Ravandi، Ibn Qibah Razi، Ibn Momallek Isfahani and Ibn Fasanjas were among the figures of this group of theologians. They adopted the Imamis’ ideas with knowledge of the theological system of Mutazilis and they tried to defend and explain the theological doctrines of Imamis. This attempt brought with it changes in the thoughts of Imamiah، directing them towards Itizali thoughts. The paper is concerned with an investigation and verification of this thesis. It seems that the scholarly community of Imamis often had a positive view about Shiite Mutazilis، but all of them cannot be treated in the same way. Two of the most prominent figures of this current—Abu Isa Warraq and Ibn Ravandi—were heirs of Imamis’ theology in Kufa with anti-Mutazili tendencies. The emphasis on the intellectual foundation of Imamiah، that is، the issue of Imamat، constituted the center of the ideas of Shiite Mutazilis، but this common feature was not necessarily followed by the same theological approach among them regarding monotheism and theodicy.
خلاصه ماشینی:
دقیقا اصلیترین سئوال این پژوهش همین است که آیا میتوان تأثیر معتزلیان شیعه شده را بر تحولات کلام امامیه اثبات کرد؟ برای رسیدن به هدف مطلوب، نخست باید نشان داد که معتزلیان شیعه شده چه کسانی هستند؟ چه پیشینهای در اعتزال و تشیع دارند؟ رابطه آنان با اندیشمندان امامیه چگونه بوده است؟ آیا اساسا در میان امامیه جایگاهی داشتهاند که بخواهند تأثیرگذار باشند؟ در دورانی که کلام امامیه متکلمان بزرگی نداشته است اینان به چه مقدار در شیعه نفوذ داشتهاند؟ نکته مهمتر اینکه چه آثاری در کلام امامیه آفریدند و آیا این آثار مهم بودهاند؟ این نظریه که در طول تاریخ فکر امامیه همیشه تکرار شده به نظر میرسد نظریه کاملی نباشد و هنوز زوایای پنهانی دارد.
نقد اندیشههای وراق از سوی متکلمان امامیه (نجاشی، 1416: 63-64؛ شیخ طوسی، 1422: 96)، معتزله (قاضی عبدالجبار، بیتا، ج1: 51) و فیلسوفان (صفدی، 1988، ج1: 104) نیز حکایت از جایگاه علمی او دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
ابن ندیم در گزارشی اشاره میکند که معتزلیانی که دست از وفاداری به اصول اعتزال کشیده و تغییر مذهب دادند از طرف معتزلیان مورد اتهامات بسیاری قرار گرفتند (ابن ندیم، 1350: 214-216) نکتهای که پیش از او خیاط نیز بیان کرده است (نک: خیاط، بیتا: 219).