چکیده:
در تاریخ تفکر اسلامی ، مسئله اصـالت وجـود یـا ماهیـت اولـین بـار در حکمـت متعالیه مطرح شد، ولی نسبت اصالت وجود به مشاییان ، و اصالت ماهیت به شـیخ اشراق شهرت یافته است . حال جای بحث است که آیا شـیخ اشـراق وجـود را بـه همان معنایی که در حکمت متعالیه اصالت دارد، اعتباری می داند؟ آنچـه از ایـن جستار به دست می آید این است که شـیخ اشـراق بـه اصـالت ماهیـت و اعتبـاری بودن وجود، به آن معنا از وجود و ماهیت کـه در حکمـت متعالیـه مطـرح اسـت ، قائل نیست . لذا نمی توان وی را اصالت ماهیتی دانست . در جـستار پـیش رو، دو مستمسک بر اصالت ماهیتی بودن شیخ اشراق نقد گردیده و نیز شواهدی دالّ بـر اصالت وجودی بودن وی آورده شده است .
In the history of Islamic thought، the question of the principality of the existence or quiddity has been propounded in transcendental philosophy for the first time، but what is famous is that the principality of the existence is cited to the Peripatetics and principality of the quiddity to Sheikh Ishraq. Now the question is that does Sheikh Ishraq believe in fiction of existence in the sense in transcendental philosophy? What reached after research is that Sheikh Ishraq does not believe in principality of the quiddity and fiction of the existence in the sense in transcendental philosophy. So، we cannot regard him as an essentialist. In this research، two reasons about the essentialism of Sheikh Ishraq have been criticized and some evidences have been provided for his existentialism.
خلاصه ماشینی:
"حال جای بحث است که آیا شـیخ اشـراق وجـود را بـه همان معنایی که در حکمت متعالیه اصالت دارد، اعتباری می داند؟ آنچـه از ایـن جستار به دست می آید این است که شـیخ اشـراق بـه اصـالت ماهیـت و اعتبـاری بودن وجود، به آن معنا از وجود و ماهیت کـه در حکمـت متعالیـه مطـرح اسـت ، قائل نیست .
٢. اعتبار عقلی بودن وجود مستمسک دیگری که برای اصالت ماهوی دانستن شیخ اشـراق بـه آن اسـتناد مـی شـود عبارت وی در حکمة الاشراق دربارٔە اعتباری دانستن وجود اسـت کـه بـا فـصلی تحـت عنوان «حکومة فی الاعتبارات العقلیة » بیان شده است (سهروردی ، ١٣٨٢: ۶۴/٢؛ برای برخـی عبارات مشابه در آثار دیگر وی ، ر.
از طرف دیگر، چون عارضیت و وصف بودن ذاتی آن است پس هر جا متحقق گردد، باید در محل و معروضی محقق گردد و از آنجـا کـه طبـق قاعـدٔە فرعیـه ، عـروض و ثبـوت چیزی برای چیز دیگر فرع بر ثبوت شی ء دیگر اسـت ، بایـد معـروض قبـل از عـارض و وصف وجود داشته باشد و چون موجود نزد شیخ اشراق شی ء له الوجود است پس بایـد معروض قبلا موجود باشد، نقل کلام می شود به آن وجود، آن نیز عرض است و محتاج به معروض و همین طور...
استاد حسن زاده نیز بر این بـاور اسـت کـه سـهروردی در ابتـدا قائل به اعتباری بودن وجـود بـوده و سـپس مستبـصر گـشته و اصـالت ماهیـت را چـون سراب و باطل دیده و گفته است : نفس و مافوق آن از مفارقات وجود محض هستند (سبزواری ، ١۴١٣: ۶۶/٢ـ۶٧، پاورقی )."