چکیده:
مکاتب سیاسی مهم جهان معاصر ازجمله اسلام، لیبرالیسم و صهیونیزم هرکدام از زاویه جهانبینی خویش مقوله عدالت را مورد توجه قرار دادهاند. این تفاوت نگرش به عدالت، به تولید نتایج عملی متفاوتی در عرصه تجربه سیاسی معاصر در نظام بینالمللی انجامیده است. نگاه برابریجویانه اسلام شیعی در توزیع امکانات و فرصتها با نگاه برتریجویانه و خودمحور لیبرالیسم و صهیونیسم در تضاد کامل است و زمینههای چالش میان تشیع با لیبرالیسم و صهیونیسم را به وجود آورده است. این مقاله درصدد است تا این تضاد مفهومی و عملی میان مکاتب مورد بحث را به شیوه توصیفی و تحلیلی مورد بررسی و کنکاش قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
". شاخصها و معیارهای عدالت در جامعه مورد نظر صدر نیز شامل این موارد است: ایمان راستین به خدا و مکتب؛ فرهنگ مبتنی بر اخلاق ایثار و فداکاری در جامعه؛ وجود تقوای فردی، به مثابه ملکهای نفسانی که حالت ثابت و پایدار در فرد داشته باشد، به ویژه در سیاست؛ پرهیز از محرمات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نظیر: رشوه، ربا، سرقت، خیانت، نفاق و دروغگویی در جامعه؛ وابسته نبودن افراد جامعه به مظاهر؛ فقدان شکافهای اجتماعی و اقتصادی در جامعه؛ توسعه و رفاه اقتصادی و اجتماعی؛ رشد همهجانبه استعدادهای تمام افراد جامعه؛ شایستهسالاری؛ مردمی بودن حکومت و مشارکت سیاسی گسترده عموم مردم؛ مراعات حقوق و آزادیهای اساسی؛ برابری بر مبنای شایستگی؛ ثبات و اقتدار سیاسی و...
سخنان قاطع امام خمینی+ در تقابل با نظام بینالملل نیز در راستای تحقق عدالت در عرصه بینالمللی است؛ چنانکه میفرماید: ما این واقعیت را در سیاست خارجی و «بینالملل اسلامی»مان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم.
این اختلاف که دربرگیرنده نوعی تضاد در مبانی مفهومی است، به تضاد شدید در عرصه عمل سیاسی انجامیده است؛ به طوری که در دین مبین اسلام، اولویت اساسی در نگاه به عدالت، برابری فرصتها و حفظ حقوق انسانی در عرصه بینالمللی و در نتیجه حمایت از مظلومان در مقابل ظلم و ستم ستمکاران است؛ در حالی که در مکتب لیبرالیسم و صهیونیسم، استثمار منافع ملل مختلف و برتریجویی قومی، رویکردی عادلانه تلقی میشود؛ چنانکه در میدانهای نبرد سیاسی و نظامی نظیر حمله آمریکا به عراق و افغانستان و جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه، خود را آشکار ساخته است."