چکیده:
هدف نگارندگان این جستار آن بوده تـا از رهگـذر تحلیـل اسـتعارههـای شـناختی اقـوال بایزید- به عنوان یکی از عرفای پیشرو و برجستة مکتب تصوف عاشقانه - مفـاهیم کلیـدی در عرفان او را تفسیر و تبیین نمایند و در ضمن آن به برخی ویژگی های شخـصیت او نیـز اشاره کنند. از جمله نتایج این تحقیق آن بوده که کاربرد قلمروهای شـراب، آتـش و سـیل در اقوال وی، تاکید او را بر مسالة «فنا» در اندیشة عرفـانی وی نـشان مـی دهـد. همچنـین حضور مکرر و چشمگیر قلمرو تجربی «نور» در اقوال بایزید، حاصل تاثیر محیط فرهنگـی و اجتماعی زرتشتی روزگار وی بوده است . علاوه بر این ، تحلیل استعارههای شـناختی وی نشاندهندة تردد او میان اندیشه های زاهدانه و عاشقانة تصوف می باشد.
The purpose of authors in this paper is to analyze Bāyazid’s uses of cognitive metaphors. He was as one of the pioneers and prominent Sufis of love mysticism. The paper explains some key concepts in Bāyazid’s mysticism and refers to some features of his personality. This study examines the uses of wine، fire and flood domains in his sayings and reveals his emphasis on the concept of mortality (i.e. fanā) in his mystical thoughts. It also shows that the frequently noticeable presence of the ‘light’ source domain in his words results from the impact of the social and cultural environment of the Zoroastrian ambience of his time. In addition، the analysis of Bāyazid’s cognitive metaphors delineates his vacillation between asceticism and mystical love.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به کاربرد تعمیم های انسانی بایزید برای خداوند، می توان گفت مـدل انـسانی کـه بایزیـد از خدا در ذهن داشته ، شبیه ویژگی های محب و یا عاشق است ، که در جـستجوی محبـوب اسـت ، بـا او سخن می گوید، او را دوست می دارد، به خواسته های او تن می دهد و شکرگزار اوست و در عین حـال در حال آزمون درستی محبت او نسبت به خود نیز هست .
: ٢٢٧) از پاسخ بایزید دربارة معنای آیة ٣٢ فاطر[٧] می آورد، بایزیـد استعارههای قابل توجه و متفاوتی را برای این مفهوم به کار برده اسـت : بایزیـد از دو گـروه نیکوکـاران شتابنده و میانه رو سخن می گوید و برگزیده شدن دستة نخست را با مضروب شدن بـه وسـیلة تازیانـة محبت و سپس کشته شدن با شمشیر شوق و خوابانیدن در درگاه هیبت نشان می دهد و کنـار گذاشـتن دستة دوم را با مضروب شدن به وسیلة تازیانة حسرت و کـشته شـدن بـا شمـشیر نـدامت و کیفـر در بارگاه کرم.
١٣٥) هم می توان دید، امـا برجـستگی و تفـاوت بایزیـد در ایـن است که در روزگاری که هنوز میان صوفیه ، متشرعان و متکلمان بر سر صحت رابطـة عاشـقانه بنـده و خدا و اصلا خود لفظ عشق اختلاف بوده و همین طور به دلیل تسلط بینش زاهدانـه در تـصوف، اگـر کسی هم دم از این رابطه می زده باز در چارچوب سیطرة دیدگاه زاهدانه بـوده و در واقـع عرفـا کمتـر اشارهای به مقام معشوقی برای سالک داشته انـد، بایزیـد نـه تنهـا مجموعـه ای از اصـطلاحات تـصوف عاشقانه در کنار هم و در معنای نزدیـکتـر بـه آن چیـزی کـه بعـدها در نـزد کـسانی ماننـد خواجـه احمدغزالی (ف ."