چکیده:
از نظر تئوری سطوح روایی را می توان به سه سطح تقسیم کرد که درهم فرورفتن آن ها تداخل سطوح روایی (metalepsis) نامیده می شود. به عبارت دیگر، متالپسیس «هر نوع دخالت راوی یا راویت شنوی برون داستانی در سطح داستانی یا هر نوع دخالت شخصیت های سطح داستانی در دنیای راویت درونه ای یا بالعکس هر نوع دخالت شخصیت های داستان درونه ای در سطح داستانی است». از این رو، در تمامی روایت هایی که دارای داستان درونه ای هستند، استعدادی بالقوه برای آمیختگی این سطوح وجود دارد. سوالات این پژوهش عبارتند از این که: 1) تداخل سطوح روایی چیست وآیا این شیوه در داستان های پست مدرن وجود دارد یا ریشه در داستان گویی کلاسیک دارد؟ 2) کارکردها و تاثیرات استفاده از این شیوه در متون روایی چیست؟ 3) شیوه های تداخل سطوح روایی به چند نوع تقسیم می شود؟ در جستار حاضر تنها در پی تعریف و تبیین مبانی نظری این ابزار روایت شناسی هستیم.
Theoretically، narrative modes are divided into three levels whose convergence is called metalepsis. Genette characterized it as «any intrusion by the extradiegetic narrator or narratee into the diegetic universe (or by diegetic characters into a metadiegetic universe، etc.) or the inverse.’’ Thus، any convergence or contamination between distinct enunciative situations or diegetic levels، any movement across presumably sacrosanct borders، any violation of the frontier between story and discourse، narrating and narrated، embedding and embedded narratives constitutes a narrative metalepsis. The questions discussed in this article are: 1) what is metalepsis? 2) is it peculiar to postmodern stories or it can be traced back to classical literature? 3) what are the functions of this technique in narrative texts? 4) what are the different types of metalepsis? The goal of the current essay is to define and analyze the theoretical basis of this narratological device.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین تداخل ممکن است با آرایه های بلاغی مانند استعاره و مجاز هم پوشی داشته باشد و به آن ها نزدیک شود اما در واقع موضوع بحث چیزی بیش از ابزارهای بلاغی و سبک شناسانه است Y چنان که تداخل ســطوح روایی از ســوی نظریه پردازان به عبارت های گوناگونی توصــیف می شــود: بنا به نظر ریمون - کنان ١ به مثابۀ وســیله ای برای «کاهش جدایی میان روایت و داســتان »، بنا به نظر هافســتیدتر٢به «حلقۀ عجیب »٣ در ساختار سطوح روایی و همچنین بنا به نظر ولف ٤ به مثابۀ «یک اتصال کوتاه روایی است که سقوط ناگهانی نظام روایی را موجب میشود» (٢٠٠٩,Cited in Pier).
کارکردها و تأثیرات کارکردها و تأثیرات تداخل سطوح روایی را میتوان به طور خلاصه به این ترتیب برشمرد: محو شــدن مرز میان واقعیت و خیال ، تأثیر جابه جایی یا توهم همزمانی میان زمان داســتان و روایت ، تأثیر کمدی و طنز، تعامل زایشی میان داستان های درونه ای و درنهایت شکسته شدن موضع داستان گو در ارتباط مداوم و پیوسته با داستانش .
ژنت در اینجا به نقل قول برگس اشاره می کند و این گونه ادامه می دهد: «دشــوارترین امر دربارة تداخل ســطوح روایی مربوط به این فرضــیۀ غیرقابل پذیرش می شود که سطح فراداستانی ١ شاید همواره سطح داستانی ٢ باشد و نیز این که راوی و روایت شنوی برون داستانیاش ـ یعنی تو و من ـ شاید به یک روایت متعلق باشیم » ( ,Genett .
این تجاوز میان مرزهای داستانی، متالپسیس یا تداخل سطوح روایی نامیده می شود که شیوه هایی از آن در ادب کلاسیک ریشه داشته است اما به دلیل تأثیرات خاصــی که بر داســتان میگذارد امروزه نیز در آثار داســتانی کاربرد فراوان دارد."