چکیده:
آفرینش ادبی اصلیترین امتیاز یک شاعر است. از آنجا که شاعر برای شعر که تحفة جان اوست، ارزش بسیار قایل است، هنرمندانه آن را به غنای ظاهر و باطن میآراید و با شیفتگی شگرفی، تواناییهای تحسین برانگیزش را در عالم شاعری بر میشمرد تا یکهسوار میدان سخنوری باشد و از سوی دیگر به صورت غیر مستقیم، خصلت های مثبت انسانی را عرضه نماید. مسعود سعد سلمان، شاعر درباری غزنویان است؛ او بیش از دیگر شاعران روزگارش، خود را به هنر سخنوری ستوده و به ارجمندی موهبت سخنش صحه گذاشته است تا آن جا که گویی آموزگاری مفاهیم تعلیمی را بدو سپردهاند. در این جستار سعی بر آن است به مزیتهایی که وی سخن خود را به واسطة آنها برتر دانسته و با آن ها قصد ترغیب خوانندگان را به سوی فضایل داشته، به ترتیب بسامد موضوعی پرداخته شود تا دریچه تازه ای از هنر این شاعر بر ذهن خوانندگان گشوده گردد.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که شاعر براي شـعر کـه تحفـة جان اوست ، ارزش بسيار قايل است ، هنرمندانه آن را به غناي ظاهر و باطن مي آرايـد و با شيفتگي شگرفي ، توانايي هاي تحسين برانگيزش را در عالم شاعري بر مـي شـمرد تـا يکّه سوار ميدان سخنوري باشد و از سوي ديگر به صورت غير مستقيم ، خصـلت هـاي مثبت انساني را عرضه نمايد.
مسعود از آنجا که معتقد است «اين زبان و قلم و فکرت و خاطر که مراست » هـيچ کس ندارد و « نه چو من نظم را سخن داني است »، شعرش را محک صـحّت و داوري دعوي هاي شاعرانة ديگران مي بيند: اگر دو تن را جنگ اوفتادي اندر شـعر ز شعر بنده بديشـان شـواهد و برهـان يکي به ديگر گفتي که اين درست ُبود اگر بگويد مسعود سعد بـن سـلمان (۵۳۶ /١) مسعود به شاعري خويش اعتقاد دارد و در هر فرصتي با نازيدن به دسـتماية هنـر و ذوقش آن را به رخ ديگران مي کشد و انديشة «با من اندر هر هنر خصمي کـه يـارد در گرفت » و جايي که مسعود سعد باشد «کس با او پهلو چگونه سايد» در سر مي پرورد و خود را بي رقيب مي شناسد.
به سبب آشنايي شاعران ادب فارسي با هجـو و هـزل کـه از اغـراض شـعر عـرب هستند، اکثر شاعران قرن پنجم در اين معاني شعري طبع آزمايي کـرده انـد؛ از ايـن رو، مسعود سعد کمتر به عفت کلام و پاکي زبان مفاخره کرده است .