چکیده:
علامه طباطبایی ضمن تعریف پذیر دانستن دین از زوایای گوناگون به تعریف مفهومی، ساختاری
و غایتگرایانه دین پرداختهاند. بر این اساس دین در نظر علامه نوعی روش زندگی اجتماعی
است که انسان اجتماعی آن را برای نیل به سعادت اتخاذ میکند و چون حیات بشر محدود به
دنیا نیست این روش مشتمل بر معارف و قوانینی است که از یک سو، سعادت دنیوی و از سوی
دیگر سعادت اخروی او را تامین می نماید. چرایی و ضرورت دین در نظر علامه، همسو با تحلیل
دین شناختی او و مبتنی بر نظریه انسان فطری، هویت اجتماعی بشر و حیات اخروی او تبیین
میگردد. تبیین علامه گرچه بر اساس انسان شناسی فلسفی و تحلیل جامعه شناختی بشر وافی
است، اما مستند و ملهم از متون دینی است. دین رافع اختلافات بشر، و تنها تامین کننده قانون
سعادت بشر، و مشتمل بر نظام اخلاقی است که با اعتقاد به مبدا و ایمان به معاد از ضمانت
اجرایی مطمئن برخوردار است.
Allamah Tabatabaei considers religion as a definable fact from different aspects، and pays attention to its conceptual، structural and teleological definition. Based on this، for Tabatabaei، religion is a kind of method concerning social life that Human as social being takes it for getting happiness، and since، human’s life is not restricted to mundane life، this method is included of knowledge and laws that cover human mundane life and the hereafter happiness. The reason and necessity of religion، for Tabatabaei، is explained by his analysis of religion based on theory of human innate، human social identity and the hereafter life. Tabatabaei’s explanation، although، is adequate based on philosophical anthropology and human’s sociological analysis but is referred and inspired by religious texts. Therefore، religion is as the removing people’s disputes، and as the only provider of the laws of human’s happiness and encompassing of moral rules that have confidential guarantee through believing in divine origin and resurrection.
خلاصه ماشینی:
"ایشان با بیان اینکه دین تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته، بلکه برای کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان دستورهای جامع و مقررات مخصوصی وضع نموده است، آن را «عقاید و سلسله دستورهای عملی و اخلاقی که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند» می داند (همان)، که در نهایت اعتقاد و انجام این دستورها را سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان دانسته اند.
به عبارت روشن تر، قانون کامل مشترکی، که باید سعادت جامعه بشری را تأمین کند و باید بشر از راه آفرینش و تکوین به سوی آن هدایت شود، اگر تکوینا به عهده خرد گذاشته شده بود هر انسان با خردی آن را درک می کرد چنان که سود و زیان و سایر ضروریات زندگی خود را درک می کند، ولی از چنین قانونی تاکنون خبری نیست و قوانینی که خود به خود یا با وضع یک فرد فرمانروا یا افراد یا ملل که تاکنون در جامعه های بشری جریان یافته، برای جمعی مسلم و برای غیر آنان غیرمسلم است و دستهای از آن با اطلاع و دستهای بی اطلاع می باشند و هرگز همه مردم که در ساختمان بشری مساوی و همه به خرد خدادادی مجهزند درک مشترکی در این باب ندارند."