چکیده:
زنـان در طـول تـاریخ بـه عنـوان نیمـی از پیکـره کلـی جامعـه ، در آثـار واندیشه های متفکـران، همـواره مـورد اغمـاض قـرار گرفتـه انـد و کمتـر در عرصه های نوشتاری نمود داشته اند. نوشتار حاضـر حکمـت عملـی زنانـه در خمسه نظامی را تحت چهـار عنـوان، بایـدهای اخلاقـی ، نبایـدهای اخلاقـی ، تدبیر منزل و سیاسـت مـدن مـورد بررسـی قـرار داده اسـت . نظـامی در ایـن منظومه گرانبها گاه با رویکردی مثبت به صفات نیک زنان چـون عفـت و پاکــدامنی ، ســخاوت، تواضــع و فروتنــی ، قناعــت ، شــرم و حیــا، تقــوا و پرهیزگاری، عفو و گذشت ، وفاداری، مهماننوازی، استقلال، آموزگاری و گاه با رویکرد منفی به صفات زشت و ناپسند زنانه ، مثل : حسادت، نیرنـگ بازی و حیله گری، میگساری، حس انتقام جویی و عـدم توجـه بـه شـوونات اخلاقی اشاره می کند. در بحـث تـدبیر منـزل نیـز بـه نقـش زنـان در تربیـت فرزندان، همسـرداری، صـداقت و راسـتگویی و در بحـث سیاسـت مـدن بـه عدالت ، رعیت نوازی، پیوند شاه و ملت ، هنر در خـدمت سیاسـت ، پرهیـز از ستم و رایزنی و مشورت می پردازد.
خلاصه ماشینی:
و با اين که غلامان مرد بسيار دارد، اما تاکنون کسي روي او را نديده است : غلامــــــان مردانــــــه دارد بســــــي نبينـــــد ولـــــي روي او را کســـــي (همان : ص ١٠٤٢، ب٤٢) زنان دربار نوشابه هم زناني عفيف و پـاک دامننـد.
تـــــرا مـــــن کنيـــــزي پرســـــتندهام هــم آنجــا، هــم اينجــا يکــي بنــدهام (همان : ص ١٠٤٧، ب١٨٠) مادر روشنک نيز که همسر شاه ايران است ، زني متواضع است و چون اسکندر بنا بـر وصيت دارا از تنها دخترش خواستگاري نمود، توصيه هـاي او بـه اسـکندر دربـارة دختـر نشان از کمال تواضع اوست .
(ثـروت ، ١٣٧٨: صـص ١٣٢- (131 مهين بانو نيز در وصيت خود به شيرين ، ضمن دعـوت بـه عفـت و پـاک دامنـي ، بـه قناعت توصيه مي کند و اين که چون کرم پرخوراک نباشد، بلکه چـون مـور قـانع باشـد.
ک ، همـان : صـص ٧٢٠- ٧١٨-ب ١٣٣-٩٣) مادر اسکندر نيز از زنان پرهيزگار خمسه است : چنـــــين آمـــــد از هوشـــــياران روم که زاهد زنـي بـود از آن مـرز و بـوم (همان : ص ٩٤٤، ب١٨) مادر بهرام گور نيز، بهره مند از الطاف الهي و نداي سروش غيبـي اسـت و در هنگـام جدايي فرزندش تنها نداي اين هاتف غيبي است ، که آرامش بخش قلب اوست .
هرچند اين پيشنهاد براي شيرين مساوي با تولد دوباره و تمديد مقام شهبانويي است ، اما ترجيح داد بعـداز خسـرو ديگـر زنده نباشد و در کنار جنازه خسرو با دشنه اي پهلوي خود را مي شکافد و به همـه حتـي خسرو که يک روز گفته بود: ز معشــوقه وفــا جســتن غريــب اســت نگويد کس که سـکبابر طبيـب اسـت (کليات : ص ٢٧١،ب ١٥٤) ثابت کرد که زن بي وفا نيست .