چکیده:
دیر زمانی مفاهیم مالی کلاسیک و فرض انسان عقلائی زیربنای علم مالی و تئوری های آن قرار داشت. مالی کلاسیک در بستری ایده آل، به توصیف قواعدی می پرداخت که سرمایه گذاران در یک بازار عقلائی می بایست بدان گونه رفتار کنند. فرض عقلائی بودن سرمایه گذاران به عنوان مدل ساده ای از رفتار انسان، از پایه های اصلی مالی کلاسیک محسوب شده و تقریبا تمامی نظریه های آن متاثر از این فرض بوده است. اما در سالیان اخیر، ظهور پدیده هائی همچون حباب قیمتی در بازار سهام، واکنش بیش یا کمتر از اندازه سرمایه گذاران به اطلاعات جدید و بسیاری موارد دیگر که در تقابل با نظریه بازار کارای سرمایه قرار دارد، باعث تشکیک در مفروض اصلی مالی کلاسیک، انسان عقلائی، و ایجاد پارادایم جدیدی تحت عنوان مالی رفتاری گردیده است. مدل های رفتاری، تاثیر سوگیری های رفتاری سرمایه گذاران در واکنش به واقعیات را بررسی کرده و بیان می کنند که در شرایط مختلف عکس العمل سرمایه گذاران نسبت به اطلاعات می تواند متفاوت باشد. مقاله حاضر به مرور تحقیقات انجام شده در زمینه یکی از عوامل رفتاری موثر بر راهبرد معاملاتی سرمایه گذاران می پردازد و هدف آن ایجاد بینشی در خصوص تداوم یا برگشت روند در قیمت سهام است.
Implication of classic finance and rational investors had been the crucial basics of finance. The context of Classic finance explains rules which investors were dealt with in a rational market.
The assumption of rational investors، as a simple model of human behavior، is the main foundation of classic finance and almost all the classic financial theories such as portfolio theory، capital asset pricing model، efficient market theory، agency theory and etc.، are affected by.
But in recent years، the emergence of phenomena such as speculative bubbles in the stock market، excessive price volatility، as investors over react or under react to new information، and many other anomalies that are against efficient market theory، create a new paradigm known as “behavioral finance ". Behavioral models investigate investor’s bias in response to the reality and suggest that the reaction of investors to the information can be different.
This research studies one of the effective behavioral factors on trading strategies with the aim of knowledge for understanding momentum or reversing prices.
خلاصه ماشینی:
در یک مقاله برجسته، جگادیش و تیتمن (1993) استراتژی مومنتوم را در بازار سهام آمریکا در دوره زمانی مابین سالهای 1965 تا 1989 مورد آزمون قرار دادند و دریافتند که خرید سهام دهک برنده، فروش استقراضی سهام دهک بازنده، و سپس نگهداری این پرتفوها برای دورهای 3 تا 12 ماهه، سودهای غیر عادی معنیداری را بدست میدهند.
برای یافتن پاسخ این سوال، آنها سودآوری استراتژی مومنتوم را برای نمونهای متشکل از تمامی سهام معامله شده در بازارهای سهام نیویورک، بازار سهام آمریکا و نزدک، هم در دوره مورد بررسی جگادیش و تیتمن (1993)، یعنی بازه زمانی مابین سال های 1965 تا 1989 و هم در دورهای متعاقب دوره مورد بررسی جگادیش و تیتمن (1993)، یعنی در فاصله زمانی 8 ساله مابین سالهای 1990 تا 1998 مجدداً مورد بررسی قرار دادند.
همچنین نتایج تحقیق ایشان نشان داد که این الگوی استمرار بازده (مومنتوم) در دورههای اخیر (مابین سالهای 1990 تا 1998) نیز ادامهدار بوده است، به گونهای که در این دوره برندههای گذشته نسبت به بازندههای گذشته بهبود عملکردی برابر با 39/1% داشتند که این میزان اختلاف بازده نزدیک به بازدههای متناظر بدست آمده در دوره نمونه مورد بررسی توسط جگادیش و تیتمن (1993) بود.
اسچریک، دیبونت و وبر (1999) سودآروی استراتژیهای مومنتوم را در کوتاه مدت با استفاده از دادههای قیمتی مربوط به نمونهای متشکل از کلیه سهام پذیرفته شده بازار اوراق بهادار فرانکفورت در بازه زمانی 1961 تا 1991 مورد بررسی قرار دادند.
امینی (1388) بر اساس نمونهای مشتمل بر سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره 5 ساله از سال 1382 تا 1387 سودمندی استراتژی مومنتوم را مورد بررسی قرار داد.