چکیده:
نجمالدین کاتبی قزوینی، حکیم و منطقدان برجسته قرن هفتم هجری، نقش بسیار موثری در رشد و بالندگی مکتب منطقی سینوی در جهان اسلام دارد. شناخت آرای منطقی او، در فهم آرا و روشهای منطقی منطقدانان پس از وی، بسیار مهم است. او افزون بر بسط و گسترش پارهای از نوآوریهای ابنسینا، از آرای منطقی خاصی برخوردار است. دنبالهروی از نظام منطقنگاری ابنسینا، مرکبانگاری تصدیق، نفی بدیهیانگاری همه تصورات و استغنای آن از مطلق اکتساب، تشکیک در تلازم طرفینی دلالت مطابقه و التزام، ارجاع وحدتهای هشتگانه در شرایط تناقض به دو وحدت، و کشف قضیه طبیعیه و اعتبار مستقل آن به عنوان قضیهای خاص، از جمله اندیشههای منطقی علامه حکیم کاتبی قزوینی است که در این نوشتار به طرح و بررسی آنها میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
دنبالهروی از نظام منطقنگاری ابنسینا، مرکبانگاری تصدیق، نفی بدیهیانگاری همه تصورات و استغنای آن از مطلق اکتساب، تشکیک در تلازم طرفینی دلالت مطابقه و التزام، ارجاع وحدتهای هشتگانه در شرایط تناقض به دو وحدت، و کشف قضیه طبیعیه و اعتبار مستقل آن به عنوان قضیهای خاص، از جمله اندیشههای منطقی علامه حکیم کاتبی قزوینی است که در این نوشتار به طرح و بررسی آنها میپردازیم.
وی افزون بر جابهجایی بحث مقولات از منطق به فلسفه، به دلیل معقول اول بودن آنها، و پرهیز از طولانی شدن کلام در شعر و خطابه و جدل، و جابهجایی حد و رسم از کتاب برهان به بخش تصورات و قرار دادن آن پس از کلیات خمس، و انتقال مبحث عکس از کتاب قیاس به کتاب عبارت (همان، ص22)، تأثیر احوال لفظ در احوال معنی را به خاطر وجود رابطه وضعی و اعتباری میان آن دو، دلیل بر ضرورت آشنایی منطقدانان با مباحث الفاظ دانسته و برای نخستین بار مبحث الفاظ را پیش از کلیات خمس قرار میدهد که در آن معنای دلالت و اقسام آن و انقسام دلالت لفظی وضعی بر سه نوع مطابقه، تضمن و التزام را به تفصیل بیان کرده است (ابنسینا، 1403، ج1، ص21-22 و28؛ همو، 1982، ص11).
نجمالدین کاتبی هم که در مکتب سینوی پرورش یافته و از راه کتابهای بوعلی و فخررازی با منطق آشنا شده است، «الرساله شمسیه فی القواعدالمنطقیه» و «منطقالعین یا عینالقواعد فی المنطق» را به همین روش نگاشته است که دربردارنده همه ویژگیهای نظام منطقنگاری مکتب سینوی است؛ از جمله انتقال مقولات به بخش حکمت (کاتبی، 2002، ص29 و36؛ همو، بیتا، ص49-52؛ همو، 1319، ص145-150)، ذکر مبحث تعریف قبل از قضایا، آوردن مبحث عکس در مباحث مربوط به قضیه، افزودن مبحث الفاظ پیش از کلیات خمس، کنار گذاشتن بحث مقولات از منطق، و پرهیز از طولانی شدن کلام در شعر و خطابه و جدل (همو، 1432، ص7 و15؛ همو، 1355، ص179ـ180).